خدایا! مرا بر گریه کردن به حال خودم یاری کن
زیرا که عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای دراز هدر داده ام
و به مرتبه ی ناامیدان از خیر رسیده ام
پس کیست که حالش از من بدتر باشد؟
اگر با این حال به قبر بروم آن را برای آرمیدنم آماده نکرده ام و عمل صالحی برایش نفرستاده ام
و چرا گریه نکنم؟
در حالی که نمی دانم به کدام بازگشتم به کدام مقصد خواهد بود
و در حالی که می بینم نفسم با من نیرنگ می کند و روزگار با من سر حیله دارد
و در حالی که بال های مرگ را بالای سرم احساس میکنم