السلام علیک یا جوادالائمه(ع)

میلاد امام جواد علیه السلام رو ب خدمت پدر بزرگوارشون امام رضا علیه السلام،امام زمانمون و همه ی دوستارانشون تبریک میگم...

التماس دعا...

الهی ربی من لی غیرک...

خدایا...

بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم .
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم .
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم .
بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم .
بابت هر گره ای که به دستم کور شد و تو را مقصر دانستم ...
مرا ببخش ...
:'(

حالم اصلا خوب نیس...

ابری ام، بارانی ام، حال و هوایم خوب نیست...
چشم سر، خیس است امّا چشم دل ، مرطوب نیست...
آفت عصیان به جان نخل دل افتاده است...
علتش این است اگر محصول ها مرغوب نیست...
سود بازار عمل از عُرف هم کمتر شده...
ای دریغ ، اوضاع کار و بار من مطلوب نیست...
*اللهم عجل لولیک الفرج*

این الرجبیون...؟

حلول ماه رجب و میلاد امام محمد باقر علیه السلام رو 

ب خدمت همه ی دوستان گرامی تبریک میگم و

 التماس دعا دارم از همه;-)

...در صورت تمایل پست سی ام فروردین۹۴ رو ک در مورد ماه رجب هست هم مطالعه کنید...

…………………………………

یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ

ای که برای هر خیری به او امید دارم

وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ

و از خشمش در هر شری ایمنی جویم

یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ

ای که می دهد (عطای ) بسیار در برابر (طاعت ) اندک

یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ

ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد

یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ

ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد

وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ

و نه تو را بشناسد

تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً

از روی نعمت بخشی و مهرورزی

اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ

عطا کن به من به خاطر درخواستی که از تو کردم

جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَهِ

همه خوبی دنیا و همه خوبی و خیر آخرت را

وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی

و بگردان از من به خاطر همان درخواستی که از تو کردم

اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَهِ

همه شر دنیا و شر آخرت را

فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ

زیرا آنچه تو دهی چیزی کم ندارد (یا کم نیاید) و

وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ

بیفزا بر من از فضلت ای بزرگوار

یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ

ای صاحب جلالت و بزرگواری

یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ

ای صاحب نعمت و جود

یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ

ای صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ

گهگاه...

خاطرات خیلی عجیبد...

گاهی اوقات...

میخندیم ب روزهایی ک گریه میکردیم...

گاهی اوقات...

گریه میکنیم ب روزهایی ک میخندیدیم...

مادرانه...

مادر عزیزم دوستت دارم

این روز عید رو ب همه ی دوستانم علی الخصوص مادران و همسران گرامی تبریک میگم...

امیدوارم قدردان زحمات مادرانمون بوده باشیم...

هر چی از محبت مادرانه بخوایم بگیم کمه...

ان شاالله ک ازمون راضی باشن و حلالمون کنن برای کم کاری ک نسبت بهشون داشتیم...

روح مادران آسمانی هم شاد و یادشون گرامی...

التماس دعا...

سلام بر درّ درخشان آفرینش...

نویسنده: زهرا مرادی  ( کارشناس ارشد MBA؛)
 
بهترین سلام‌ها و آسمانی‌ترین درودها بر تو ای دلنوازترین رایحه‌ی خلقت، عصاره‌ی رحمت، آورنده‌ی خیر و برکت.
ای دردانه‌ی ودود، ای محبوبه‌ی محمود و ای بانوی بانوان؛ پدرت ما را بشارت داد اگر با توجه بر تو درود فرستیم، خداوند ما را می‌آمرزد و در بهشت، همنشین پدرت می‌سازد.[1]
ما که هیچ، همه‌ی خلقت هم جمع نشوند نمی‌توانند توصیف کنند همنشینی با فخر آسمان و زمین چه طعم و عطری دارد؛ اما حتی با زمزمه‌ی این کلام پدرتان هم دهان‌مان شیرین می‌شود.
برای ما که در روزگار حضور پدرت نبودیم، تصوّر زیارت قبر مطهرش نیز شهدی است گوارا؛ چه رسد همنشینی با او. برای ما که دیدنِ رحمت عالمیان در خواب هم رویایی است شیرین، همنشینی با پدرتان یعنی حیات در برابر ممات؛ یعنی خودِ خودِ بهشت؛ بهشت هم نه، بالاتر از آن. که او خود، مقصود خلقت بهشت بوده و هست.[2]
اما این را خوب می‌فهمیم همنشینی با پیامبر هرچه که هست حتما منتهای پاداش و مقامی است که یک مخلوق می‌تواند بدان دست یابد. چراکه تو آنچنان نزد خدا و فرستاده‌اش محبوبی که برای یاد کننده و درود فرستنده‌ات هم جایگاهی ویژه در خلقت در نظر گرفته شده.
فاطمه جان، ای بهشتی‌ترین مولود هستی، ای درّ درخشان آفرینش، ای ماه تابناک آسمان هدایت، سلام گفتن از روی خضوع بر تو و خاندان پاکت، تمام دارایی ماست. هرچند در برابر بلندای مقام‌تان به هیچ می‌ماند اما نشان از محبتی دارد که خدای رحمان در جان‌های‌مان از شما نهاده.
پس صمیمانه‌ترین درودها بر تو ای دختر برترین بندگان خدا، نه به طمع بهشت؛ بلکه به امید همنشینی با شمایی که خداوند همه‌ی خلقتش را به طفیلی وجودتان آفرید.[3]
 
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الزَّهْرَاءِ الزَّکِیَّةِ الْمُبَارَکَةِ الْمَیْمُونَةِ                خداوندا بر زهرای پاک و مایه‌ی برکت وخوشبختی [عالمیان] درود فرست
صَلَاةً تَزِیدُ فِی شَرَفِ مَحَلِّهَا عِنْدَکَ                                   درودی که سبب ازدیاد شرافتش نزد تو
وَ جَلَالَةِ مَنْزِلَتِهَا لَدَیْکَ                                                   و ارتقای جایگاهش پیش تو گردد            
وَ بَلِّغْهَا مِنِّی السَّلَامَ [4]                                          واز جانب من او را سلام رسان (به او بگو که من با او در سِلم و دوستی هستم و تسلیم حقیقت اویم)                                            
 

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها...

نویسنده: سید مهدی شجاعی (برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته)

فاطمه جان، دختر بهشتی من؛
وقتی رسول محبوب من به خانه درآمد، انگار خورشید پس از چهل شام تیره، چهل شام بی روزن، چهل شام بی صبح از بام خانه طلوع کرده باشد، دلم روشنی گرفت و من روشنی را زمانی با تمام وجود، باتک تک رگها و شریانهایم احساس کردم که نور حضور تو را در درون خویش یافتم.
آن حالات، حالاتی نبود که حتی تصور و خیالش هم از کنار ذهن و دل من عبور کرده باشد. کودکی در رحم مادر خویش با او سخن بگوید؟ کودکی در رحم مادر خویش خداوند را تسبیح و تقدیس کند؟ من شنیده بودم که عیسی - بر شوی من و او درود - در گهواره سخن گفته بود و وحدانیت خدا و نبوت خویش را از مأذنه گهواره فریاد کرده بود ... و این همیشه برترین معجزه در اندیشه من بود اما من چگونه می‌توانستم باور کنم که کودکی در رحم مادرخویش با او به گفتگو بنشیند، او رادلداری دهد و پیامبری پدرش راشاهد و گواه باشد؟
و من چگونه می‌توانستم تاب بیاورم که آن کودک، کودک من باشد و آن مخاطب، من باشم؟ چگونه می‌توانستم این شادی را در پوست تن خویش بگنجانم؟ چگونه می‌توانستم این شعف را در درون دل خویش پنهان کنم؟ چگونه می‌توانستم این عظمت را در خود حمل کنم؟
شاید آن چند ماه حضور تو در وجود من، شیرین‌ترین لحظات زندگی‌ام بود. شب و روز گوش دلم در کمین بود که کی آوای روحبخش تو در سرسرای وجودم بپیچد؟ و کی کلام زلال تو بر دل عطشناک من جاری شود؟
نفهمیدم آن چند ماه شیرین چگونه گذشت و درد زادن کی به سراغم آمد، اما همان هراس که از درد زادن بر دل مادران چنگ می‌اندازد، دست استمداد مرا به سوی زنان مکه دراز کرد. زنان قریش و بنی هاشم همه روی برگرداندند ودست امید مرا در خلأ یأس واگذاشتند.
«مگر نگفتیم با یتیم ابوطالب ازدواج نکن؟ مگر نگفتیم تو را خواستگاران ثروتمند بسیارند؟ مگر نگفتیم حرمت اشرافیت را مشکن، ابهت قریش را خدشه دار مکن؟ مگر نگفتیم ثروت چشمگیرت را با فقر محمد صلی الله علیه وآله وسلم در نیامیز؟
کردی؟ حالا برو و پاداش آن سرپیچی‌ات را بگیر. برو و کودکت رابه دست قابله انزوا بسپار ...»

غمگین شدم، اما به آنها چه می‌توانستم بگویم؟ آن زنان ظلمانی چه می‌دانستند نور نبوی چیست؟ چه می‌فهمیدند ازدواج احمدی چگونه است؟ چگونه می‌توانستند بدانند خُلق محمدی چه می‌کند؟ از کجا می‌توانستند دریابند که خوی مهدوی چه عظمتی است. آن زنان زمینی، شوی آسمانی چه می‌فهمیدند چیست؟
به خانه بازگشتم، با درد زایمان رفتم و با دو درد زایمان و تنهایی بازگشتم.
آب، اما در دل پیامبر تکان نمی‌خورد که او دو دست در آسمان داشت و دو پای در زمین. هر چه من بی‌قرار بودم او قرار و آرامش داشت. هر چه من بی‌‌تاب‌تر می‌نمودم او به من سکینه بیشتری می‌بخشید.
ناگهان دیدم که در باز شد وچهار زن بلندبالا و گندمگون که روحانیت‌شان بر زیبایی‌شان می‌افزود داخل شدند. که بودند اینان خدایا؟!
یکی‌شان به سخن درآمد که:
«نترس خدیجه! ما رسولان پروردگار توایم و خواهران تو.»

آنگاه که من قدری قرار و آرام گرفتم گفت:
«من ساره‌ام همسر ابراهیم، پیامبر و خلیل خدا.»

آن دیگری که دلنشین سخن می‌گفت و تبسّمی شیرین بر لب داشت گفت:
«من مریم دختر عمرانم، مادر عیسی پیامبر و روح خدا.»

آن سومی که نگاهی مهربان و محجوب داشت، به سخن درآمد که‌:
«من آسیه‌ام، دختر مزاحم. همسر فرعون که به موسی مؤمن شدم.»

و دریافتم که چهارمین زن که صلابتی کم نظیر داشت کلثوم ،خواهر موسی است، پیامبر و کلیم خدا.
گفتند:
«خداوند ما را فرستاده است تا یاری‌ات کنیم در این حال که هر زنی به زنان دیگر محتاج است»

سپس ساره در سمت راستم نشست، مریم درطرف چپم، آسیه در پیش رویم و کلثوم پشت سرم.
من آنجا - نه خودم - که مقام و قرب تو را در نزد خداوند بیش ازپیش دریافتم و با خودم گفتم:
«ببین خدا چقدر این فرزند را دوست می‌دارد که قابله‌هایش را گلهای سرسبد عالم زنان انتخاب کرده است.»

تو را نه بدان سان که مادران، حمل خویش می‌گذارند بلکه بدان فراغت که مادری کودکش را از آغوش خود به آغوش مادری دیگر می‌سپارد، به دست آن چهار عزیز سپردم.
... و تو پاک و پاکیزه، قدم بدین جهان گذاردی، طاهره مطهره! و مکه از ظهور تو روشن شد و جهان از نور حضور تو تلألؤ گرفت. 
منبع:پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

مادر...

 من بدهکار توام ای مادر
   همه جانی که به من بخشیدی
             روزهایی که ز من رنجیدی 
                 اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی...
من بدهکار توام ای مادر
....................
دیزیمین،قوللاریمین،طاقتی سن سن آی آنا

دیلیمین هر سؤزو هر صؤحبتی سن سن آی آنا


ارزش گذاری،گامی برای موفقیت...

   مقصود از «ارزش» ، همان باورهای عمیق و درونی است که فرد آن را قبول دارد و ارزشمند می‌شمارد.
o  «ارزش»، از فردی تا فرد دیگر می‌تواند یکسان نباشد.
o  هر فرد، «مجموعه‌ای» از ارزش‌ها دارد که اولویت اهمیتی آنها با یکدیگر برابر نیست.
-  حس عدم موفقیت یا نارضایتی از خود با بحث «ارزش»های آدمی در ارتباط است و معمولا در دو شرایط زیر این حالت ناخوشایند در وی ایجاد می‌شود:
o  به آنچه ارزش می‌پنداشته دست نیافته است.
o   به آنچه ارزش می‌پنداشته رسیده، اما چون در چیدمان و اولویت بندی ارزش‌هایش به خطا رفته، اکنون متوجه شده موضوعات مهم‌تری را فدا کرده است.
-   آدمی می‌تواند از روی فطرت پاکش و به مدد نعمت عقل، خوبی‌ها را به عنوان ارزش زندگی خود انتخاب نماید.
-  «تربیت» بیش از هر عامل دیگری در شکل‌گیری «ارزش»‌ها نقش دارد. به گونه‌ای که حتی می‌تواند تشخیص و انتخاب عقل و فطرت را تحت الشعاع قرار دهد.
-   اگر آنچه فرد در اثر محیط تربیتی به عنوان ارزش خود برگزیده، با عقل و فطرت در تضاد باشد، ممکن است با وجود دستیابی به آن ارزش‌ها، حس رضایتمندی در وی ایجاد نگردد.....

منبع:پایگاه علمی فرهنگی محمد(ص)

تفاوت حلم و صبر...

حلم ناشی از عقله و وقتی اتفاق میفته ک کسی فعل بدی رو نسبت ب ما انجام میده و ما نمیخوایم تلافیش کنیم(مجازات عمل کسی را انجام ندادن)

اگر این رفتارمون بواسطه ی عقال کردن(بستن) نفس و ن از روی ناتوانی باشه و همچنین با این دید ک در آینده توسط ما یا دیگری ب عقوبت میرسه نباشه،در این صورت فعل ما ناشی از حلمه...


اما اگه ب این دلیل ک کاری از دستمون برنمیاد یا ب امید اینکه خداوند ب سزای رفتار ناپسندش خواهد رسوند، با اون برخوردی نکنیم،در واقع صبر ب خرج دادیم و ب انتظار تنبیهش نشستیم...


حالا باید ب اعمالمون نگاه کنیم ببینیم صبوریم یا حلم داریم در برخورد با اطرافیانمون...!

ماهیت,جایگاه و ویژگیهای عقل...


- عقل، نور است.
- جایگاه عقل در قلب (=روح) آدمی است.
- عقل، حجت خدا و مصون از خطاست.
- تشخیص صدق گفتار پیامبران و فرستادگان الهی بر عهده‌ی عقل است.
- عقل، وسیله‌ی پرستش خداست.
- هر گاه در حال عمل به تشخیص عقل هستیم، در واقع در حال عبودیت و پرستش خدای رحمانیم.
- عقل، عِقال کننده و مهارکننده‌ی نفس و جهل است.
- عقل، برترین و محبوب‌ترین مخلوق خداوند است.
- درست است که عقل، ابزار قدرتمندی برای تشخیص است؛ اما از آنجا که انسان، فاعل مختار است، در نهایت این آدمی است که با استفاده از قدرت اختیار، تصمیم می‌گیرد به تشخیص عقل عمل کند یا خیر.
 
تمرین عملی:
تلاش کنیم به کار بستن عقل را تمرین کنیم و منشأ انتخاب های خود را عقل قرار دهیم.
 
بسیاری از کارها و انتخاب‌های ما از روی عقل نیست و چون به ندرت از عقل استفاده می‌کنیم، به این کار عادت نداریم.
در این تمرین تلاش می‌کنیم پیش از انجام هر کاری – حتی کارهای ساده، مانند زنگ زدن به یک دوست - از عقل کمک بگیریم و با آن، خوب و بد بودن آن کار را محک بزنیم. سپس به تشخیص عقل احترام بگذاریم، به راهکارهای خوب عمل کنیم و از رفتارهای بد پرهیز نماییم.
این تمرین، دو دستاورد عالی دارد. نخست اینکه: می‌فهمیم پیش از این، چه حجم از کارهای روزمره‌ی خود را، از روی عادت یا هر دلیل غیر عقلانی دیگری انجام می‌داده‌ایم؛ و دوم اینکه: با انتخاب های درست و عاقلانه، به موفقیت و سعادت نزدیک خواهیم شد و از پشیمانی و سرزنش دور خواهیم ماند....
منبع:پایگاه علمی فرهنگی محمد(ص)

جمعه...

2-1) روز و شب جمعه
بنا به فرموده‌ی رسول خاتم، روز جمعه در میان روزهای هفته جایگاه ویژه‌ای نزد خدای متعال دارد. تا آنجا که می‌فرمایند:
«روز جمعه، ... خداوند، نیکی‌ها را دو برابر می‌کند و گناهان را محو می‌سازد (آنچنان می‌آمرزد که گویا اصلا اتفاق نیافتاده‌اند)؛ و بر درجات (مقامات معنوی) آدمی می‌افزاید. دعاها را در این روز مستجاب می‌گرداند؛ و گرفتاری‌ها را در این روز برطرف می‌نماید؛ و حاجت‌های بزرگ را در روز جمعه برآورده می‌فرماید.»[13]
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:
«گاهى مؤمن دعا مى‌کند و خداوند اجابت حاجت او را تا روز جمعه به تأخیر مى‌اندازد. روز جمعه سَروَر و بزرگترین روزها نزد خداوند است ... در این روز، زمانی وجود دارد که هر کسى در آن چیزى از خداى متعال بخواهد البته به او عنایت مى کند مگر اینکه حرامى را درخواست نماید.»[14]
همان طور که در کلام امام صادق نیز اشاره شد، در میان تمام ساعت‌های روز جمعه، زمان خاصی وجود دارد که تاثیرش بر اجابت دعا بیشتر از سایر اوقات است. امام باقر علیه السلام می‌فرمایند:
«در روز جمعه، زمانی وجود دارد که بنده‌ی مؤمنی از خدا درخواستی نمی‌کند و حاجتی نمی‌طلبد، مگر اینکه خداوند به او عطا می‌کند.»[15]
با استناد به کلام مربیان الهی، این زمان خاص، عبارت است از:
-       هنگامی که خورشید در وسط آسمان قرار می‌گیرد تا پیش از شروع نماز جمعه[16]؛
-        انتهای روز؛ هنگام غروب خورشید به گونه‌ای که هنوز نیمی از خورشید پیدا باشد[17]. [18]
شب‌های جمعه نیز از جایگاه ویژه‌ای در استجابت دعا برخوردارند. رسول خاتم می‌فرمایند:
«خداوند، هر شب - در یک سوم انتهایی آن - و [همچنین] هر شب جمعه – از ابتدای شب تا طلوع فجر – فرشته‌ای را به سوی زمینیان فرو می‌فرستد تا از جانب خدا ندا دهد: آیا درخواست کننده‌ای وجود دارد که من درخواستش را اجابت کنم؟»[19]
منبع:پایگاه علمی فرهنگی محمد(ص)

شادی اموات صلوات...

پنجشنبه است...
  به رسم کهن، یاد میکنیم از آنها که وقتشان و مکانشان از ما جداست..   یاد میکنیم از آنها که دلتنگشان میشویم...   یاد میکنیم از آنها که هنوز دوستشان داریم...   دلمان گرم به خاطره پدرهایی که نیستند، مادرهایی که رفته اند...   دلمان گرم به یاد خواهرها و برادرهائیکه رفتند...
فاتحه ای ره توشه میکنیم.. . باشد که پروردگار بیامرزدشان و بیامرزدمان...

یا صاحب الزمان ادرکنی

بسم الله النور

کاش تا خیمه سبزت برسد فریادم
من از آن روز که در بند توأم آزادم
عاشقم دست خودم نیست بگو تا چه کنم؟
دل به یک یوسف گم گشته‌ی زیبا دادم
باز من ماندم و پرونده‌ی امضا نشده
کاش با یک نظر لطف کنی دلشادم
شدم آن تیر که در چله ای از وسوسه‌هاست
شده‌ام صید و گناهان جهان صیادم
عافیت در دل من راه بصیرت بسته
شد هوس جای تو موعود من و میعادم
در دلم ذوق گناه و به لبم نام شماست
بنده ای بی صفت و هر چه که بادابادم
ترسم این چشم به دیدار تو عادت نکند
بس که بر جلوه صد رنگ گنه معتادم
تشنه روی توام رفع عطش می خواهم
گفتم از تشنگی و یاد لبی افتادم
گفتم از تشنگی و از غم اطفال حسین (ع)
مثل زهرا (س) وسط روضه ز پا افتادم
بعد یک عمر حسین (ع) است فقط ذکر لبم
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
بود آیا که در میکده را بگشایی
بر من مست که یک نوکر هیئت زادم
نام تو حرز نجات است مبادا برود
در سرازیری قبر اسم شما از یادم
جان ارباب بیا توبه من را بپذیر
او که شد گریه کنش نوح و مسیح و آدم

اللهم عجل لولیک الفرج...

هر روزتون نوروز.نوروزتون پیروز...

سال نو بر همه دوستان گرامی(گلننن...گدننن:-P)مبارک باشه...
التماس دعای فرج...