آدمی...



آدمی گـاهـی نمـیـدانـد
.

آدمی گـاهـی نمیـخواهد بـداند.

آدمی گـاهـی نـه میـداند و نـه میــخواهد ک بـداند.

خــداونــدا

مـرا در گـروه جـاهـلان مپـسند

واگـر مـن در دستـه جاهلانـم

مـرا در جهـل مـرکب قـرار مـده..

فرصتی ده تـا بدانـم

ک نمیــدانم...

مرجان سرخ

..................................................

یاداوری برای دوستانی ک تو قرار شبانه ی دوشنبه ها ساعت 10 (شب)ک برای سلامتی و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شرکت داشتن ویا میخوان ازین ب بعد شرکت داشته باشن(التماس دعا)
1. دعای الهی عظم البلا: 5 بار 

2. آیه ی امن یجیب: 5 بار 

3. زیارت آل یاسین 

4. صلوات با وعجل فرجهم: 40 بار 

5. دعای اللهم کن لولیک :5 بار

جمعه ی موعود...


جز او به هیچ واقعه ای دل نبسته ایم؛

موعودِ جمعه، جمعه ی موعود می رسد ...

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان «عج»

پاره آجر...

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدیدو گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان خلوت وکم رفت و آمدی میگذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد  کرد .
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.
پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک  گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.
"برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم  ".
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت... برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد ....
  در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
 خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند.
  اما  بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.
{برادرم نوشت: این داستان به ما میگه ،شاید اول از پرتاب پاره آجری به سمتمون ناراحت بشیم، ولی وقتی از یک زاویه دیگه به داستان نگاه میکنیم به پرتاب کننده حق میدهیم و این قضیه میتونه اینطوری باشه که خدای مهربان وقتی میبینه ما  عهد و پیمانمون رو فراموش کردیم و داریم با سرعت عمرمون رو به بطالت می گذرانیم باید یک تلنگری به ما بزنه که به نفع خودمونه واگر  بصیرت داشته باشیم باید خدا رو برای این تذکر و تلنگراش شکر کنیم....
}                        
این انتخاب  خودمان است که گوش کنیم یا نه!
منبع:اندیشه ی توحیدی

انتظار مرگ...


اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم

گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه سرش گول مالید.

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟"ادامه در ادامه"

  ادامه مطلب ...

راههایی برای ایجاد حضور قلب در نماز

1. دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنویت و انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و... .

شخصى از پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ وآله درخواست کرد که راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا کند و حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان داد. بنابراین، وضوى شاداب و با آداب کامل، براى حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.

2. گزینش مکان مناسب براى نماز و دورى از جاهاى شلوغ و پر سر و صدا و پرهیز از هر چیزى که موجب انحراف توجه از خداوند شود.

3. گزینش وقت مناسب و در صورت امکان، خواندن نماز در اول وقت.

4. نماز خواندن در مسجد و باجماعت (به ویژه در جماعاتى که بعد معنوى بیشترى دارند).

5. خواندن نماز با طمأنینه و دقت در مفاهیم و معانى آن.

6. تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوى و آن را مالامال از عشق خدا ساختن؛ زیرا ذهن انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى‏ورزد؛ همانند عاشقى که آنى از فکر معشوق خود بیرون نمى‏رود. این که ما در نمازهایمان همواره به فکر مسائل دیگر هستیم، به خاطر تعلق شدید نفس به دنیا و حب آن است؛ اما آن که عاشق حق شد، در هر حال و در هر کارى، به یاد خدا خواهد بود؛ به طورى که گویى همیشه در نماز است.(ادامه در ادامه) ادامه مطلب ...

بندگی راستین

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت.

مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی خودش به سراغ تو خواهد.
جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد. به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت.

روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند. جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد.

همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت.

ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند. بعد از مدتها جستجو او را یافت.

به او گفت:  تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آنگونه بی قرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست، از آن فرار کردی؟

جوان گفت: اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه خویش نبینم؟

ببین شما :)

روزگاری پیرزنی در کلبه ای زندگی میکرد و هر روز دو خمره ی بزرگ سفالی دو سوی چوبی می انداخت و چوب بر دوش میگرفت و ب سمت رودخانه میرفت تا آب بیاورد

روزی یکی از خمره ها ترک برداشت.

خمره از اینکه ترک برداشته بود غمگین شد

و نگران بود ک پیرزن او را کنار بگذارد.

ولی پیرزن مثه همیشه هر روز سر رودخانه میرفت و باز میگشت و خمره در حیرت بود.

روزی لب رودخانه خمره ب زبان آمد و پرسید:پیرزن تو ترک روی مرا ندیدی؟

پیرزن لبخند زدو گفت چرا دیدم...

خمره پرسید:پس چرا کنارم نگذاشتی یا تعمیرم نکردی؟

پیرزن گفت برویم در راه جوابت را میدهم...

میان راه خمره دو ردیف طولانی پر از گل دید.

پیرزن گفت :من دیدم ک از ترک روی بدن تو آب میچکد،ب همین خاطر مسیر کلبه تا رودخانه را بذر کاشتم ک تو هر روز در مسیر رفت و برگشت گلهای مرا آبیاری کنی...

ببین ترک روی بدنت چ سودی داشت!؟

ببین شما...!

هر چیز ک خوار آید  هر روز ب کار آید....

اتمام توفان...

وقتی توفان تمام شد

یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی٬

چطور جان به در بردی. . .

حتی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعا تمام شده باشد !

اما یک چیز مسلم است. . .

وقتی از توفان بیرون آمدی دیگر آنی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت. . .

دائما یکسان نباشد حال دوران...

روزهای خوب و بد ، تلخ و شیرین ، سخت و آسان فرصتی ست تا دوستان و یاران حقیقی را محک بزنی ...
 ( خوش بود گر محک تجربه آید به میان )

این دور گردان که مدام می گردد و می چرخد ، گهی بر مراد ما و گهی بر ...
گهی آنچنان و گهی اینچنان ... گهی زین به پشت و گهی پشت به زین ...
هر چه که هست می گذرد اما برخی را بی نقاب تر و بهتر میبینی و میشناسی ..
بعضی ها را در روزهای سخت و غمگین زندگی ات و بعضی ها را در روزهای خوب و شیرین ...
هر فصلی که از زندگی میگذرد میبینی بارانی که بارید دوستان جدیدی را با خود به روزگارت آورد و بعضی از قدیمی ها را با خود شست و برد...
بعضی از آنها که دیگر اگر هم باشند هرگز برایت مثل قبل نخواهند بود و بعضی دیگر که بودنشان چندین برابر ارزشمندتر از سابق میشود برایت ...

خلاصه به قول حافظ ( دائما یکسان نباشد حال دوران)


اقرار به گناه و اعتراف به نعمت

از اموری که باعث تخفیف عذاب و بخشیدن گناه و افزایش نعمت می شود، اقرار به گناه در پیشگاه خدا است. که دلیل خضوع و ناچیز شمردن خود در برابر حق تعالی است، و اعتراف به نعمتهای او که موجب افزایش آن خواهندشد. امام باقر(ع) فرمود: لاوالله ما اراد الله من الناس الاخصلتین، ان یقرواله بالنعم فیزیدهم، و بالذنوب فیغفرها سوگندبه خدا، خداوند از مردم جز دو خصلت نخواسته:

    1- اقرار (لفظی و عملی) بر نعمتهای خدا نمایند که در این صورت خداوند بر نعمت های ایشان می افزاید.
    2- اقرار به گناه که در این صورت خداوند آن را می آمرزد.»(1) از امام صادق(ع) نقل شده که: وقتی حضرت آدم(ع) براثر ترک اولی، از بهشت رانده شد، به سرزمین مکه آمد و به انجام مراسم حج در منی و عرفات و مشعر و مکه پرداخت و پس از طواف کعبه به ملتزم (مکان مشخصی است در پشت کعبه که گنهکاران صورت یا سینه خودرا به آن می چسبانند و ملازم آنجا می شوند و دعا می کنند) رفت، جبرئیل بر او نازل شد و به او گفت: به گناهان خود در این مکان اقرار کن، آدم در آنجا ایستاد و عرض کرد: «پروردگارا! برای هر عمل کننده ای پاداشی است. من هم عمل کردم (و توبه نمودم و اطاعت از فرمانت کردم) پاداشم چیست؟ خداوند به او وحی کرد: «ای آدم هر کس از ذریه و فرزندان توبه این مکان بیایند و اقرار به گناه خود کنند، گناهانشان را می آمرزم.»(2)
    در ماجرای حضرت یونس که پس از ترک اولی، خداوند او را در شکم ماهی قرار داد و او در آنجا به تسبیح و حمد خدا مشغول شد، این مطلب آمده است که در شکم ماهی اقرار به گناه کرده و می گفت: «سبحانک انی کنت من الظالمین» (انبیاء-88) ای خدا! تو پاک و منزه هستی و من از ستمگران(به خود) هستم، و سرانجام خداوند دعای او را مستجاب نمود و نجاتش داد.
    ..................
    1- اصول کافی، ج2، باب اعتراف به گناه.
    2- بحارالانوار، ج11، ص.179

  ادامه مطلب ...

دعای وصل...

ای خدای منان،

میان ما و او(امام عصر علیه السلام)را پیوند و اتصالی کامل ده

ک منتهی شود ب رفاقت ما با پدرانش...

و ما را از آن کسان قرار ده ک چنگ ب دامان آن بزرگواران زده اند

و در سایه ی آنان زیست میکنند...

و مارا بر اداء حقوق آن حضرت و جهد و کوشش در طاعتش و دوری از عصیانش

یاری فرما و بر ما ب رضا و خشنودی آن حضرت منت گذار...

و رافت و مهربانی و دعای خیر و برکت وجود مقدسش را ب ما موهبت فرما

تا بدین واسطه و فوز سعادت نزد تو نایل شویم...

و ب واسطه ی آن حضرت نماز ما را مقبول و گناهان مارا آمرزیده

و دعای ما را مستجاب ساز...

و روزیهای ما را ب واسطه ی او وسیع و هم و غم ما را برطرف

و حاجتهای ما را برآورده گردان...

(آمین)

.........

بخش پایانی دعای ندبه

الهییییییییییی...

در تنگنای روزمرگی، از پشت جاده های تاریک گناه و وسوسه، به دست های پر نیازمان آموختیم که تنها رو به آسمان بی کران کرامت و مهربانی تو دراز شوند و در ورای سیاه ترین لحظه های تنهایی، به امید نور روشن درگاهت، به انتظار بنشینند.

..........

پروردگارا! زنگارهای سیاه دل را در جام طلایی رمضان شست وشو داده و با روحی تطهیر شده از هر آنچه ناپاکی، به سویت می شتابیم.

خدایا! در ناب ترین ثانیه های راز و نیاز با تو، میهمان سفره های رنگینت بودیم و در تپش نبض تند زمان، چه زود، بدرقه کردیم روزهای روزه داریمان را و حالا با روحی سرشار از معنویت و دل های لبریز از مهر تو، دست های در هم گره شده ای که بوی وحدت می دهند و شعارشان همدلی است، با قدم های استواری که مقصدشان یک پارچگی است، به استقبال روز موعود می شتابیم؛ در شکوه و عظمت نماز عید، غرق شده و با رمضان وداع می کنیم. فرشتگان آسمان، رشک می برند به این همه یکرنگی و اتحاد ما.

................

الهی! نگذار که روزهای بعد از این، عطر پاک رمضان را در یادها گم کند .(آمین)

ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است

ما برآنیم ک این ذکر جهانی گردد
***اللهم عجل لولیک الفرج***

التماس دعا...

عید فطر مبارک...

میگن همیشه لحظه ی خداحافظی،صاحبخونه دم در ایستاده و ب مهمونش لبخند میزنه...

لبخند خدا گوارایتان....

///////////////

لبخند ب لبهای شما حک بادا

غمهای شما همیشه اندک بادا

این عید ک سرشار ز لبخند خداست

بر وسعت جانتان مبارک بادا

/////////////////

لا ب لای گل سرخ

درمیان کوچه ی سبز خیال

شادیتان حس قشنگیست ک من میطلبم

/////////////////

اینو خیلی دوس دارم:

در آخرین روزهای ماه خدا دعا میکنم وقتی خدا در روز محشر از شما پرسید چ داری؟

حضرت علی علیه السلام سر بلند کنند و بگویند:حساب شد میهمان من است

//////////////////////////


و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم
اللهم عجل لولیک الفرج . . .

  ادامه مطلب ...

دعای اللهم عرفنی نفسک

این دعا رو برای اینکه دینمون در آخر الزمان ثابت باشه و از دینمون منحرف نشیم  در زمان غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف زیاد بخونیم

مرحوم محمد بن ابراهیم نعمانی معروف به شیخ مفید در کتاب الغیبة از محمد بن همام رحمه الله نقل می کند که جعفر بن محمد بن مالک از قول عباد بن یعقوب حدیثی نقل می کند که او هم از یحیی بن یعلی نقل کرده که زراره رحمه الله در ضمن حدیثی از امام صادق (علیه السلام) شنیده است زمانی می آید که خداوند قلوب شیعیان را در زمان غیبت «قائم» امتحان می کند.زراره می گوید اگر آن زمان را درک کردم چه کار کنم؟حضرت فرمودند: یا زراره هرگاه آن زمان را درک کردی این چنین دعا کن:

 
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ‏

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ‏

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏


یاداوری برای دوستانی ک تو قرار شبانه ی دوشنبه ها ساعت 10 شرکت داشتن(التماس دعا)

 1. دعای الهی عظم البلا: 5 بار 

2. آیه ی امن یجیب: 5 بار 

3. زیارت آل یاسین 

4. صلوات با و عجل فرجهم: 40 بار 

5. دعای اللهم کن لولیک :5 بار

 

خداوند بی نهایت است ...

الیس الله بکاف عبده ؟!


خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما ...

به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود.

یتیمان را پدر می شود و مادر، محتاجان برادری را برادر می شود، عقیمان را طفل می شود، ناامیدان را امید می شود،

گمگشتگان را راه می شود، در تاریکی ماندگان را نور می شود، رزمندگان را شمشیر می شود، پیران را عصا می شود، محتاجان به عشق را عشق می شود.

خداوند همه چیز می شود همه کس را... به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس، بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...

چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند، در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

"آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟"

خدایا شـــکر به خاطر تمام نعمت هایی که دادی ...

روزی مردی خواب عجیبی دید.  دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند.

مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.

مرد پرسید:....

شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر.