السلام علیک حین تحمد و تستغفر

در دنیایی که آدم‌هایش صبح به صبح از خواب بیدار می‌شوند و تا شب با قلم‌موی گناه هی سر و روی دنیا را سیاه می‌کنند، محال است آفتاب هر صبح از مشرق بیاید بالا و باز بر سر و روی عالم گرده‌های طلا بپاشد.
محال است...
مگر اینکه کسی میان اشک‌های قنوت نیمه شبش چندبار زمزمه کرده‌باشد: "خدایا... گناهانشان را به من ببخش..." 
محال است خورشید هر روز برای دیدن روی ماه چنین کسی طلوع نکند...

السلام علیک حین تحمد و تستغفر 

عرق شرم...

قطعه ای از پر پرواز کم است 

یازده بار شمردم و یکی باز کم است 

این همه آب ک جاریست نه اقیانوس است 

عرق شرم زمین است ک سرباز کم است...

هی بابا...

آقا نمیدونم چی شده ی خط درمیون این وبلاگها باز نمیشن

چرا مسئولین توجه نمیکنن آخه 

شمام همچین موشکلی دارین یا ما منطقه محرومیم!؟ 

این آدرسای بلوگفا ارر میدنا...

کتابخانه ائمه اطهارعلیهم السّلام



منبع:وبلاگ گروه علمی و فرهنگی آشنا
چن خطی از کتاب ک در مورد حضرت مهدی عج الله بود رو هم براتون میزارم
((ظهور حضرت مهدی(ع) همچون فانوسی است که در اقیانوس متلاطم و ظلمانی دوران غیبت، ساحل امن و نجات را برای کشتی‌های طوفان‌زده مشخص می‌سازد و از این‌رو شیعه باید پیوسته از این فانوس الهی حفاظت کند و آن‌را از آسیب‌ها و آفت‌ها ایمن سازد؛ چرا که در غیر این صورت فانوس‌های بدلی، جای فانوس حقیقی را خواهند گرفت و مردم به جای اینکه به ساحل نجات رهنمون شوند گرفتار گمراهی و سرگردانی می‌گردند و نتیجه این امر چیزی جز تأخیر ظهور نخواهد بود.))
*****

عدالت یعنی هرچیزی را در جای خود قراردادن؛ و این اختصاص به قلمرو اقتصاد و معیشت مردم ندارد. هرچند یکی از قلمروهای آن همین است. پرسش این است که آیا در حال حاضر در حوزه معارف بشری عدالت برقرار است؟ آیا در نظام معرفتی و فکری بشر، هرچیز در جای خود قرار دارد؛ یا در جایی قرار دارد که ما می‌خواهیم نه آنجایی که باید باشد؟ آیا تئوری‌های بشری مطابق با واقعیت‌های نظام هستی پردازش می‌شوند یا مطابق خواسته‌های صاحبان زر و زور و تزویر ساخته و پرداخته می‌گردند؟

السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

ما امامی داریم زنده،بینا دل،همواره حاضر...

چون خالصانه فرا خوانده شود آید و راه نماید...

مشکل گشاید و غم و درد زداید

*****

ای بهترین پدر!ای مهربانتر از مادر!ای خوبترین یاور!ای پشتوانه تر از برادر!

سلامت میکنم،دعایت میکنم،صدقه میدهم و منتظرت میمانم...

*****

از دستهای تو تا آسمان راهی نیست!

دستانت را ب آسمان باز کن!

بر پیامبر صلی الله علیه و آله وصلم و خاندان پاکش درود فرست و فرج او را از آسمانیان بخواه!

*****

یا صاحب الزمان!

امان ز لحظه ی غفلت ک شاهدم هستی...

*****

خداوندا!

استجابت کن دعای مرا،

مسوزان نهال آرزوی مرا،

ک تنها دولت حجت تورا خواهانم...

*****

حضرت علی علیه السلام:"آه ک چ شوقی ب دیدن روی مهدی دارم"

تو چطور !آیا میلت ب او هست؟

اگر اینگونه است امروز مراعات اورا بکن...

*****

کانال دو(ب قول ی دوست قدیمی)

نچه گوندی هاوانون سویوخلوقونی احساس الیرم ... 

آقاجلارون خوشگل و رنگارنگ یارپاقلاری بالا بالا بیر رنگ اولور و سوئوشور... 

اورگیم چوخ داروخار بو فصلین گوزللیخلرینه ک هم منی باش اوسته و باش آشاقیا المیشدی.... 

بو گوننرده بوقدر یردن و گویدن عکس سالموشم ک گلین گورون...(نچدنسینی کی گورستمیشم بلزه...) 

اورگیم ایستیر قدم ووراندا بیدنه بیدنه یارپاقلاری ییقیشدیرم(آخه چوخ گوچکدیلر) 

اگه چوخ ایستسز سیز د احساسیزی بو فصلدن منه دیه بیلریز ک سیزین نظریزیده بو فصلدن بیلم...

ان شاالله ک گچن گونلر و گلن گوننر بلزه خوش گچه و شاد یاشیسیز همیشه ...

اوزوزدن ییلیگ اولون... 

نچه گون باش ووراممام بلزه(چوخ بله باش ووروردوم حامیه) 

ایستیرم مثلا درس اوخیم

خلاصه اوز بویوکلوقوزه باقوشلوئین منی...  

................ 

 

این عکسه واسه امروز صبه...

مثه هر بار برای تو ...

 مثل هر بار برای تو نوشتم: 

دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، 

مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی... 

و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است ؟ 

و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

جواب امام زمان

تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟ 

باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد... 

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی 

به خودت کاش بیایی...!