بر باد رفته...

این لحظه ها این صحنه ها این رنج ها را
بسیار دیدم روزگاری
با دیدن این پرده های زندگی رنگ
افسوس خوردم
در خلوت خود گریه کردم
بی خواب ماندم
هر نیمه شب تا کشور فریاد رفتم
یک شب به اندوه
پرسیدم از خویش
آخر چه بود این لحظه های شاد و غمگین
در گوش جانم هاتفی گفت
ای مرد غافل
عمر تو بودم
با سرعت برق

بر باد رفتم...

.........

میگن:مهدی سهیلی...