خورشید پشت ابر...

طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی ، ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی ..

دوباره پلک دلم می‌پرد، نشانـ‌ه چیست؟ شنیده‌ام کـ‌ه می‌آید کسی بـ‌ه مهمانی ..
کسی کـ‌ه سبزتر است از هزار بار بهار ، کسی، شگفت کسی، آن چنان که می‌دانی ..
کسی کـ‌ه نقطـ‌ه آغاز هرچـ‌ه پرواز است ، تویی کـ‌ه در سفر عشق خط پایانی ..

تویی بهانـ‌ه آن ابرها کـ‌ه می‌گریند ، بیا کـ‌ه صاف شود، این هوای بارانی ..
تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد ، بیا کـ‌ه می‌رود این شهر رو به ویرانی ..

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق ، بیا کـ‌ه یاد تو آرامشی است طوفانی ..

سپیده می زند از مشرق زمین هر روز ، نفس شماره زند، پس چرا نمی آیی ؟!

اللهم عجل لولیک الفرج