بى تردید آنچه امروز در برخى مراسم دینى و بعضى اجتماعات رسمى اجرا مى
گردد، مستند شما قرار گرفته است تا این گونه در مورد شادى و غم قضاوت کنید
و یا دچار ابهام شوید؛ در حالى که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و
احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگى ندارد. شکل عملکرد برخى گردانندگان و برگزارکنندگان مراسم دینى، به گونه اى است که
حتى در اعیاد دینى و جشن تولد ائمه(ع)، مصیبت خوانى و گریاندن را عنصر
ضرورى و تردیدناپذیر این محافل مى دانند!
این افراد این گونه مى پندارند که هیچ مسؤولیتى جز گریاندن و اشک گرفتن از
چشمان مردم کارى ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکر بى بنیان
تغذیه مى شود که مى گوید: گریه کردن عملى پسندیده است و انسان در حالت غم
و گریه، به خدا مى رسد و با مرکز ثقل هستى مرتبط مى شود.
لذا این افراد به هر وسیله و بهانه اى، در صدد گریاندن مردم هستند واین کار
را هنر خود مى دانند و به اصطلاح آنگاه محفل گرم مى شود که گونه حضّار
با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیه خوان و
مصیبت سرا و مداح - که مى پندارند رسالت و وظیفه دینى و شغلشان گریاندن
مردم است - موجب بروز چنین پندار غلطى شده است! البته این پندار خود محصول
برداشت یک سویه و افراطى از برخى روایات و معارف دین است. در برابر این
دسته از مسلمانان افراط گر، گروه دیگرى از مسلمانان تفریط گرا قرار مى
گیرند که به استناد دسته دیگرى از روایات و برخى یافته هاى علمى - مبنى
برآسیب زا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غمگسارى و ماتمزده بودن و گرفتگى -
تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن دیگران مى کنند!
از این رو به هر وسیله اى براى ایجاد شادى و خوشى تمسّک مى جویند و به
هزاران حیله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشى و شادى
بیافرینند؛ هر چند بىخودى خوش باشند!
گروه اول در حالى که از سرآگاهى تمام عناصر شادى آفرین و فرح افزا را از
زندگى خود حذف مى کنند و یا آنها را کم رنگ جلوه مى دهند و حتى لباسهاى
شاد و جذّاب را از تن خود دور مى سازند؛ این گروه از عربده خوش گذارانه
خود و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر مى سازند و به وجد ومسرّت بى هدف و
حتى مصیبت زا دل خوش مى کنند!
این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عده اى اسلام را دین گریه ببینند و
گروهى، آن را دین خنده و خوشى و خوشبودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم
قابل جمع نیست!
این دو گرایش افراطى و تفریطى، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است
که بیشتر مسلمانان در برخوردارى از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم
کرده اند و یا در تیم افراطیان عضو مى شوند و یا در محفل تفریط کنندگان
خود را مى یابند؛ گویا راه سوم نمى تواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و
مجبورند دریکى از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به
شکست و در مسیرى غلط و انحرافى است و راه حق و اسلام حقیقى، نه این است و
نه آن؛ بلکه خود واقعیتى دیگراست....
ادامه را در این آدرس دنبال کنید