خدایا ...
در کوره راههای زندگی،تابلوی راهنمایت تنها امید من برای حرکت در مسیر درست و رسیدن ب مقصد است
پس فانوسی از ایمان بر آن بیاویز تا هرگز گم نشوم...
نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟
چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟
چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم؟
پروردگارا!
تنها درخواستم از تو روحی وسیع است، آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد
****************************
گاهی اوقات فکر کردن به بعضیها ،
ناخوداگاه لبخندی روی لبانت می نشاند...
دوست دارم این لبخندهای بیگاه و این بعضی ها را...
صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شـونههام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی،
انگار از این که منو از دست بدی، وحشت داشتی!
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
صبحانهمُو آماده کردی و برام آوردی،
پیشونیم رو بوسیدی
گفتی بهتره عجله کنی، داره دیرت میشه!
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم
بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری،
بعد از کارت زود بیا خونه!
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز میکردی و گفتی باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درسها، به بچهمون کمک کنی!
وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجُوری که بافتنی میبافتی، بهم نگاه کردی و خندیدی!
وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی!
وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم
در حالی که
روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم، من نامههای عاشقانهات رو که 50 سال پیش
برای من نوشته بودی رُو میخوندم و دستامون تو دست هم بود!
وقتی که 80 سالت شد، این تو بودی که گفتی که من رُو "دوست داری"
نتونستم چیزی بگم فقط اشک در چشمام جمع شد.
اون روز بهترین روز زندگی من بود، چون تو هم گفتی که منو دوست داری!
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی. چون زمانی که از دستش بِدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی...
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
عید قربان که پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا فرا مى رسد
عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است
در این روز، اسماعیل وجود را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کردیم
قربانى کنیم تا سبکبال شویم.
**********************************
نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه می آرم «منم» را
قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک
حرف هایی چون «آدم باید دلش پاک باشد، هر کاری خواستی بکن» همدیگر را نقض می کنند و به اصطلاح «پارادوکسیکال» هستند. کسی که بخواهد آدم دل پاکی باشد، دیگر نمی تواند هر جور که دلش می خواهد زندگی کند، به دلیل اینکه درست و حسابی بودن لوازم خاصی را می طلبد و محدودیت ها، قید و بندها و شرط و شروطی را لازم دارد که در صورت ملزم شدن به آن خواسته های انسان نباید خارج از این محدوده باشد. یقیناً اعمال انسان برآیند و تجلی نیت های او و درون اوست. کسی که هر چه دلش بخواهد و هر آنچه که هوای نفسش آن را طلب کند انجام دهد و به دنبال کارها و افعال شیطانی باشد، دیگر نمی تواند بگوید: که درون من و دل من پاک است و آدم درستی ام. این درون است که برون را می سازد و برون است که درون را جلا می بخشد.
۱ـ از او امید خیر باشد. ۲ـ از بدى او در امان باشند. ۳ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد. ۴ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد. ۵ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود. ۶ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. ۷ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد. ۸ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد. ۹ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد. ۱۰ـ سپس فـرمـود: دهمى چیست و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیز کـارتـــر است.
منبع:فاراقلیط
دل بــســـپــار...
به آتشی که نمى سوزاند
"ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند
" موسى " را
نهنگی که نمیخورد
"یونس"را
کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
" نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدمی بردار
------------------------------------------
از آدمها بگذر!
دلت را گندهتر کن...
ناراحت این نباش که چرا جادهی رفاقت با تو همیشه یکطرفه است....
مهم نیست اگر همیشه یکطرفهای....
شاد باش که چیزی کم نگذاشتهای
و بدهکار خودت و رفاقتت نیستی...
----------------------------------
برای رسیدن به کبریا باید خالی شوی از کبر و ریا
-----------------------
برخی آدمــــها به یک دلیل از مسیر زندگی ما مـیگذرند و میروند
مــهــدے جــآن ؛
آلــودگے هــوا که سهـل اسـت .. !
آلودگے دلـهـایمان نیز از 【 حــد هـشـدار 】 گـذشـتـه ،
نــفــسهـایـمـان به شــمــاره افــتــاده .. !
ســال هـاست زنـدگےمـان ::: تــعــطــیــل رســمــے ::: ســت ...
هوآے بــآریــدن نــدآرے مــولــآ ؟!
خدایا اوقاتی هست که اینقدر غرق در خوشی و شادی دنیا میشوم که تو را فراموش میکنم
که شکرت را به جا بیاورم پس به من بیاموز تا همان گونه که در لحظات سخت زندگی هر لحظه بیادت هستم
در تمام لحظات خوشی و شادی بیادت باشم.
در روایتی پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«بندگان مؤمن، هنگام عرضه عمل، مورد آمرزش خداوند قرار میگیرند؛ مگر این
که با برادران دینی دشمنی و عداوت داشته باشند که در این صورت، آمرزش آنان
به تأخیر میافتد تا از کینه و دشمنی دست بردارند.
1. ترجمه ی دعای روز دوشنبه
سپاس از آنِ خدایی است که احدی را گواه نیاورد، هنگامی که آسمانها و زمین
را بنیاد کرد، و کمکی نگرفت، هنگامی که مخلوقاتو دَمزنان را آفرید، و
هرگز در آفرینش و الهیّت، شریکی نگرفت، وکمک و پشتیبانی در یگانگی نخواهد.
زبانها از غایت ستودنش، لال است و خِرَدها از ژرفِ معرفتش. و گردن کشان از
هیبت و شکوهش فروتن شوند، و چهره ها از ترس او به زیر، و هر بزرگی از عظمت
او درمهار و مطیع. پس از آنِ توست سپاسی پیاپی و رشته دار و
دنباله دار استوار و پایدار، و رحمتهای او بر فرستاده اش جاوید، و درودش تا
همیشه و سرمد. بار خدایا! آغاز این روزِ مرا صلاح و سعادت، ومیانه اش را
رستگاری و پایانش را کامیابی قرار ده؛ و پناه میبرم به تو ازروزی که آغازش
شیون و میانه اش بیتابی و پایانش دردناکی باشد. بارخدایا! من آمرزش تو را
خواهانم، از هر نذری که کردم، و از هروعده ای که دادم، و از هر عهد و
پیمانی که بستم و گسستم و به آن وفانکردم؛ و از تو خواهانم ادای مظلمه های
بندگانت را که در عهده دارم،هر کدام از بندگانت یا کنیزانت که حقّی در
عهده ام دارند و بر آنها ستم کرده ام، در جان او یا آبرو یا مال یا عیال و
فرزند یا پشت سر او بدگفته ام یا باری بر او نهاده ام از خواهش یا هوا و
هوس یا سر بزرگی یارشک یا خودنمایی یا تعصّب، حضور دارد یا غایب است، و
زنده است یا مرده، اکنون دستم نمیرسد و نمیتوانم به او پرداخت کنم واز او
حلالیّت جویم. از تو خواستارم، ای آن که حوایج را داری و آنهااجابتپذیر
خواست تو هستند، و شتابان برای اراده تو، که رحمت فرستی بر محمد و خاندانش،
و او را از من راضی کنی، به هر چه خواهی، و برایم از نزد خود، رحمت ببخشی؛
زیرا آمرزش از تونکاهد، و بخشش، تو را زیان نرساند، ای مهربانترین
مهربانان! بارخدایا! به من ببخش هر روز دوشنبه، دو نعمت از خود، جفت.
درآغازش خوش بختی و فرمانبرداری خودت، و پایانش نعمت آمرزش تو باشد، ای کسی
که اوست معبود، و آمرزنده گناه، جز او مفقود!
2. زیارت امام حسن (ع)
3. زیارت امام حسین (ع)
4. روزه گرفتن
از سیره پیامبر (ص) این بود که روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه میگرفت. و میفرمود:
در روز دوشنبه و پنجشنبه، رفتار انسان عرضه میشود و من دوستدارم کارهایم در حال روزه عرضه شود.
5. زیارت اهل قبور
6. تسبیح مخصوص روز دوشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
سُبْحانَ الْحَنَّانِ الْمَنَّانِ الْجَوَادِ، سُبْحانَ الْکَریمِ
الأکْرَمِ، سُبْحانَ الْبَصیرِ العَلِیمِ،سُبْحانَ الْسَمِیعُ الْواسِعِ،
سُبْحانَ اللَّهِ عَلی اِقْبالِ النَّهارِ واِقْبالِ اللَّیْلِ، سُبْحانَ
اللَّهِ عَلی اِدْبارِ النَّهارِ اِدْبارِاللَّیْلِ، لا اِلهَ اِلَّا
اللَّهُ فِی آناءَ اللَّیْلِ آناءَالنَّهارِ، وَلَهُ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ
وَالْعَظَمةُ وَالْکِبرِیآءُ مَعَ کُلِّ نَفَسٍ وَکُلِّ طَرْفَةِ عَیْنٍ
وَکُلِّ لَمْحَةٍ سَبَقت فی عِلْمِهِ، سُبْحانَکَ عَدَدَ ذلِکَ،
سُبْحانَکَ زِنَةِ ذلِکَوَمَا أحْصَی کِتابُکَ، سُبْحانَکَ زِنَةَ
عَرْشِکَ، سُبْحانَکَ سُبْحانَکَ سُبْحانَ رَبِّنَا ذِی الْجَلالِ
وَالْإِکْرامِ، سُبْحانَ رَبِّنَا تَسْبِیحاً کَمَا یَنْبَغِیِ لِکَرَمِ
وَجْهِهِ وَ عِزِّجَلالِهِ، سُبْحانَ رَبِّنَا تَسْبِیحاً مُقَدَّساً
مُزَکَیًّ کَذلِکَ تَعَالی رَبُّنَا، سُبْحانَ الْحَیِالْحَلِیمِ،
سُبْحانَ الَّذِی کَتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الْرَّحْمَةَ، سُبْحانَ الَّذِی
خَلَقَ ادَمَ وَأَخرَجَنَامِنْ صُلْبِهِ، سُبْحانَ الَّذِی یُحْیِی
الْأَمْواتَ وَیُمِیتُ الْأَحْیاءَ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ
حَلِیمٌلَایَعْجَلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ رَقِیبٌ لَایَغْفَلُ، سُبْحانَ
مَنْ هُوَ جَوَادٌ لَایَبْخَلُ، سُبْحانَمَنْ هُوَ عَلِیمٌ لَایَجْهَلُ،
سُبْحانَ مَنْ جَلَّ ثَنَآؤُهُ وَلَهُ الْمِدْحِةُ الْبَالِغَةُ فِی
جَمِیعِ مَایُثْنَی عَلَیْهِ مِنَ الْمَجْدِ، سُبْحانَ اللَّهِ الحَکِیمِ
وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِوَسَلَّمَ.
منابع:
- جمال الأسبوع، ص 173.
- مفاتیح الجنان، ص 24.
- مفاتیح الجنان، ص 56.
- مفاتیح الجنان، ص 56.
- محاسبة النفس، ص 20.
- عروة الوثقی، ج 1، ص 443.
هیچ میدانی ؟
زندگی ساعت تفریحی نیست ،
که فقط با بازی ،
یا با خوردن آجیل و خوراک ،
بگذرانیم آن را ،
هیچ میدانی آیا ، ساعت بعد چه درسی داریم ؟
زنگ اول دینی ،
آخرین زنگ حساب!
**********************************
باید زهرایی شوی
تا یادگارش را بپوشی
(ما ک هنو زهرایی نشدیم و فعلا یادگارشونو میپوشیم تا خودشون لیاقت زهرایی شدنو بهمون بدن)
وَ أَنْ تُعِینَنِی عَلَى طَاعَتِکَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِکَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِکَ بِلُطْفِ عِنَایَتِکَ وَ تَرْحَمَنِی بِصَدِّی [وَ صُدَّنِی] عَنْ مَعَاصِیکَ مَا أَحْیَیْتَنِی وَ تُوَفِّقَنِی لِمَا یَنْفَعُنِی مَا أَبْقَیْتَنِی وَ أَنْ تَشْرَحَ بِکِتَابِکَ صَدْرِی وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِی وَ تَمْنَحَنِی السَّلامَةَ فِی دِینِی وَ نَفْسِی وَ لا تُوحِشَ بِی أَهْلَ أُنْسِی وَ تُتِمَّ إِحْسَانَکَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمْرِی کَمَا أَحْسَنْتَ فِیمَا مَضَى مِنْهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ ...
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است
به نام خدا که کلمه پناه جویان و گفتار پرهیزگاران است و پناه مى برم به خداى بلندمرتبه از ستم ستمگران
و نیرنگ حسودان و سرکشى ظالمان و او را می ستایم ستایشى برتر از ستایش ستایشگران،خدایا!تویى یگانه
بی انباز،و پادشاه على الاطلاق،در فرمانروایی ات مخالفت نشوى،و در پادشاهی ات هماوردى ندارى،
از تو میخواهم که بر بنده و فرستاده ات محمد درود فرستى،و سپاس نعمتهایت را چنان قسمت من کن که مرا
به کمال خشنودی ات نایل گرداند
و به برکت عنایت خویش بر طاعت و مداومت عبادت خود و شایستگى پاداشت
یارى نمایى و تا زنده ام به بازداشتن از گناهانت بر من مهر ورزی
و تا پایان عمر بر انجام آنچه بهره ام رساند توفیقم دهى،و به کتاب
خود(قرآن)براى پذیرش حق،سینه ام را فراخ گردانى و بار گناهانم را با
تلاوتش از نامه اعمالم فرو ریزى و در دین و جانم به من سلامت بخشى و
کسانیکه به آنها انس گرفتهام از من وحشتزده نکنى و
در باقیمانده عمر احسانت را بر من تمام نمایى چنانکه در گذشته عمرم بر من
احسان نمودى.اى مهربانترین مهربانان.
بی تو ای صاحب زمان ، بی قرارم هر زمان !
از غم هجر تو من دلخسته ام
همچو مرغی بال و پر بشکسته ام
کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا ؟
بر دل خسته که دم سازی تو یارا
ده مدال دیده بانی ز عنایت
به من و از مهر و عشق بازی خدا را
یابن الحسن آقا بیا، یابن الحسن آقا بیا
ای تو شور عشق من ، روشنی انجمن
بی تو در دام بلا افتاده ام
بر تو یارا جان و دل را باخته ام
از فراق تو شده حال من خسته پریشان
کی میایی منجی و سلطان امکان ؟
عقده ها را وا کنی با یک نگه ، ای نور یزدان
بین چه کرده با دل من سوز هجران
یابن الحسن آقا بیا،یابن الحسن آقا بیا
امشب،شبی است که دو نیمه سیب با هم پیوند می خورند
تا گونه های زمین از شوق، گل بیاندازند.
آسمان، تنها سقفی است که این همه شادی را تاب می آورد.
کوچه در آستانه آمدنتان ایستاده است به شوق.
زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام در خانه ای ساده اما پر از نور و مهر آغاز شد.
یاد خدا چلچراغ خانه آنها بود و غیر از رضایت حضرت حق خواسته دیگری آنها را به خود مشغول نکرد.
زهرا علیهاالسلام رازدار علی علیه السلام بود و علی علیه السلام پناهگاه فاطمه علیهاالسلام ؛
تا آنجا که حضرتش با نگاهی به زندگی خویش فرمود: «هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند.
او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده خاطر نساخت.
در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه به چهره اش نگاه می کردم، تمام غصه هایم برطرف می شد و دردهایم را فراموش می کردم».
آن حضرت در جایی دیگر می فرماید:
«به خدا قسم هرگز کاری نکردم که فاطمه خمشگین شود؛ اونیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد».
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا وَ النَّوْمَ سُبَاتا
وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُورا لَکَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِی مِنْ
مَرْقَدِی وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَدا حَمْدا دَائِما لا
یَنْقَطِعُ أَبَدا وَ لا یُحْصِی لَهُ الْخَلائِقُ عَدَدا اللَّهُمَّ لَکَ
الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْتَ وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ وَ أَمَتَّ
وَ أَحْیَیْتَ وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَیْتَ وَ عَافَیْتَ وَ أَبْلَیْتَ وَ
عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ وَ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَیْتَ أَدْعُوکَ
دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ
أَجَلُهُ ،
وَ تَدَانَى فِی الدُّنْیَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِکَ
فَاقَتُهُ وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِیطِهِ حَسْرَتُهُ وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ
عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِکَ تَوْبَتُهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ
الطَّاهِرِینَ وَ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَ آلِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی صُحْبَتَهُ إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ
الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعا اجْعَلْ
قُوَّتِی فِی طَاعَتِکَ وَ نَشَاطِی فِی عِبَادَتِکَ وَ رَغْبَتِی فِی
ثَوَابِکَ وَ زُهْدِی فِیمَا یُوجِبُ لِی أَلِیمَ عِقَابِکَ إِنَّکَ
لَطِیفٌ لِمَا تَشَاءُ
....
ستایش خداى را که شب را جامه و خواب را مایه آرامش و روز را زمینه تکاپو قرار داده،ستایش تنها
تو را سزاست که مرا از خوابگاهم برانگیختى و اگر میخواستى خوابم را جاودان میساختى،ستایش دائم که هرگز پایان نیابد،و سپاس
بیکران که آفریدگان از شمارش آن ناتوانند،خدایا!ستایش تنها شایسته توست که آفریدى و سامان دادى و اندازه مقرر نمودى و فرمان دادی
و میراندى و زنده کردى و بیمار نمودى و درمان کردى و بهبودى عنایت فرمودى و فرسوده ساختى و بر عرش هستى استیلا یافتی
و بر فرمانروایى جهان چیره گشتى،تو را می خوانم همچون کسی که وسیلهاش ناکارا گشته و رشته چارهاش گسسته
و اجلش نزدیک شده
و آرزویش در دنیا کاستى یافته و سخت بر رحمت تو نیازمند گشته و حیرتش بر اثر
کوتاهى فزونى یافته و لغزش و افتادنش بسیار گشته و بازگشتش به سوى تو خالص شده است،پس بر محمّد خاتم
پیامبران و بر خاندان پاکیزه و پاک نهاد او درود فرست،و شفاعت محمّد(درود خدا بر او و
خاندانش باد)را روزیام فرما و از همنشینى با او محرومم مساز،همانا تویى مهربانترین مهربانان،خدایا!در چهارشنبه
چهار حاجت مرا روا ساز،نیرویم را در طاعت خود و نشاطم را در بندگى خویش،و
رغبتم را در پاداشت و بی رغبتیام را در آنچه که موجب عذاب دردناک توست قرار ده،همانا آنچه را بخواهى لطف میفرمایى
پاییز را دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش
رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
خش خش گوش نواز برگ هایش
صدای نم نم باران های عاشقانه اش
پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش
خیس شدن زیر بارانش...
--------------------------------
وقت خریدن لباس های پاییزی دقت کنید :
لباس هایی با جیبهای بزرگ به اندازه ی دو دست !
شاید همین پاییز عاشق شُدید …
------------------------
صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند؛ نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم...!؟