دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی/افتاده نخ چادر او دست نسیمی/درخانه ی زهرا همه معراج نشین اند/آنجاکه به جز چادراو نیست گلیمی....
با رفتنت ای زهرا ، از خانه صفا رفته
زینب به حسین گوید، مادر به کجا رفته
این خانه پس از زهرا گردیده عزا خانه
زهرای مرا کشتند تنها و غریبانه
با آنکه نمی گفتی در کوچه چه ها رخ داد
اما به سوال من رخسار تو پاسخ داد
............................
ای تاج سر عالم و آدم زهرا
از کودکی ام دل به تو دادم زهرا
آن روز که من هستم و تاریکی قبر
جان حسنت برس به دادم زهرا
...........
فاطمه! ای که غم از داغ تو، سر می شکند
زیر بار غم تو، کوه کمر می شکند
مرغ حقّ بودی و رفتی سوی باغ ملکوت
جبرئیل است که از داغ تو، پر می شکند
...........
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم . . .
التماس دعا