در دنیایی که آدمهایش صبح به صبح از خواب بیدار میشوند و تا شب با قلمموی گناه هی سر و روی دنیا را سیاه میکنند، محال است آفتاب هر صبح از مشرق بیاید بالا و باز بر سر و روی عالم گردههای طلا بپاشد.
محال است...
مگر اینکه کسی میان اشکهای قنوت نیمه شبش چندبار زمزمه کردهباشد: "خدایا... گناهانشان را به من ببخش..."
محال است خورشید هر روز برای دیدن روی ماه چنین کسی طلوع نکند...
السلام علیک حین تحمد و تستغفر