چرا دلسردی؟!

شوق به تهذیب و سیر و سلوک در دوران ما، خصوصاً در میان جوانان و آشنایان به زندگی و مقامات علمای بزرگ، پررنگ شده است. سعی می‌کنیم با خواندن کتاب‌ها و مجلات حاوی دستورالعمل‌های عرفانی یا گرفتن دستور العمل از اساتید اخلاق و امثال این موارد، به آن دست یابیم؛ اما غالباً بعد از مدتی این شوق در درون ما کم رنگ شده و این شعله مقدس آرام آرام رو به خاموش شدن می‌رود. براستی علت را در چه چیز باید جستجو کرد؟ این مختصر برای دانستن برخی از علل این امر به نگارش در آمده است.(ادامه در ادامه)

حجت سنایی_

 اولین سبب و عامل دلسردی در مسیر بندگی را می‌توان در جهل و ناآگاهی دینی جستجو کرد؛ چرا که: «انّما یَخشَی اللهُ مِن عَبادِهِ العُلَماء». راه خدا جویی، مسیری است که بدون علم طی نمی‌شود و جوان خدا جو باید در این راه، مجهز به سلاح علم و آگاهی باشد؛ در غیر این صورت، خطر انحراف، جدی است.

عمل بر اساس عادت و تقلید، بدون علم و تفکر و گرفتن دستورالعمل از اهل فن، نتیجه نمی‌دهد؛ لذا سالک را خسته می‌کند. اما اگر جوان طالب کمال، معارف اصلی و زیر بنایی اسلام را بر اساس آموزه‌های اسلام ناب فرا گیرد، می‌داند که چه کار می‌خواهد کند؛ لذا نه خسته می‌شود و نه در دام مدعیان دروغین عرفان، اسیر می‌گردد. از این رو، مطالعه آثار عمومی (غیر تخصصی) استاد شهید مطهری، حضرت امام، استاد مصباح یزدی و استاد جوادی آملی، به عنوان منابع شناخت کلیات معارف دینی، لازم و اجتناب ناپذیر است.

دومین عامل این پدیده نامبارک، استقامت نداشتن در راه هدف و بی‌صبری و از یاد بردن این نکته است که: «دست از طلب ندارم تا کام من برآید.» متأسفانه به جهت اطلاع رسانی ناقص در کتاب‌ها و مجالس مذهبی، این گونه القا می‌شود که به کمال رسیدن، کار یک شب است! جوان در محافل شب قدر مکرر می‌شنود که: همین که اینجا آمدی، یعنی خدا همه گناهانت را بخشیده، تو دعوت شدة خدایی، تصمیم بگیر با خدا باشی، خدا همه چیز را امشب به تو می‌دهد و نظایر این جملات.

جوان خداجو با شنیدن این جملات گمان می‌کند که به محض تصمیم گرفتن، فوراً به مطلوبش می‌رسد؛ اما واقع امر، این طور نیست. هیچ کس به محض تصمیم گرفتن برای دکتر شدن، دکتر نمی‌شود. توبه و گریه نیز به منزله قبولی و پذیرفتن اولیه در دانشگاه بندگی است و رسیدن به درجه‌های عالیه کمال، نیازمند تلاش و استقامت است.

جوان می‌خواهد زود نتیجه بگیرد و درخت بندگی‌اش زود میوه بدهد. هنوز چند صباحی از مجاهدت و بندگی نگذشته، منتظر خواب خوب و رؤیای صادقانه است. در انتظار دیدن برزخ و ائمه علیهم السلام است. در حالی که این راه صبر لازم دارد و برای به دست آوردن میوه شیرین و روح بخش بندگی، باید ضمن مراقبت و رسیدگی، در پای این نهال صبر و حوصله کرد: «گویند سنگ، لعل شود در مقام صبر».

آخرین علت دل‌زدگی در طریق خدا خواهی را و به عبارت دیگر فقدان تقوای جامع باید در مراقبه ناقص پیدا نمود که مهم‌ترین و اصلی‌ترین عامل دلسردی از تهذیب نفس است. تقوای جامع، یعنی اینکه لابه‌لای طاعات و عبادات سالک، گناه و تمرّد نباشد. اینکه شخص نماز شب بخواند، اما مراقب چشم خود نباشد و یا مراقب اعضایش باشد، اما بد اخلاقی کند و در یک کلام، اهل مسجد و منبر و ذکر و دعا باشد اما گاهی اوقات به میخانه هم سری بزند(!) کافی نیست.

نتیجه این تقوای ناقص، اندک است و چون در افراد پای استقامت‌ غالباً لنگ است، همین امر، باعث دلسردی و دلزدگی از بندگی و عبادت می‌شود؛ اما تقوای جامع، اثرش را زود ظاهر می‌کند که از اولین ثمرات آن هم تمایل و علاقه به معنویات و دعا و خلوت و سکوت است که در قلب، طلوع می‌کند.

تقوای جامع همه جوانب زندگی را در اخلاق و رفتار و گفتار، در درآمد و کسب، در برخوردها و معاشرت‌ها، در افکار و خطورات ذهنی و غیره، پوشش می‌دهد و در همه این موارد، تقوا ـ یعنی رعایت خواست الهی و تحصیل رضایت پروردگار ـ حضور زنده و فعال دارد. تقوای جامع حتی با مستحبات کم هم نتیجه بخش است. از معصومین علیه السلام روایت شده است: «جدّوا و اجتهدوا و ان لم تعملوا فلا تعصوا فانّ من یبنی ولایهدم یرتفع بناءه و ان کان یسیرا و انّ من یبنی و یهدم یوشک اَن لا یرتفع له بناء؛ جدیت و تلاش کنید و اگر عمل نیک (مستحب) انجام نمی‌دهید، [لااقل] گناه نکنید، زیرا کسی که ساختمان می‌سازد و خرابش نمی‌کند، بنا بالا می‌رود، اگر چه کم باشد؛ اما کسی که ساختمان می سازد و خرابش می‌کند، بنایش بالا نخواهد رفت».[1]

این موارد، مهم‌ترین علل و عوامل افول شوق بندگی و ادامه سیر و سلوک است. با علم و تقوای جامع و زیر سایه صبر و استقامت، میوه درخت بندگی، شکوفا و سرسبز می‌شود و پیداست که با ظهور ثمره و چشیدن طعم و مزه میوه بندگی، تمام خستگی‌ها از وجود سالک رخت خواهد بست و بلکه شوقی مضاعف برای ادامه راه در او متولد خواهد شد.



[1] . بحارالانوار، ج67، ص286.

منبع:مجله ی امان