اگر بخواهی شبیه کسی دیگر زندگی کنی، پس چه کسی زندگی مربوط به تو را تجربه خواهد کرد؟
وقتی زندگی و حیات خودت را به پای دیگران میریزی و از سهم خودت از زندگی میگذری، به زندگی دیگران اضافه نمیکنی، بلکه یک سهم از زندگی را در این دنیا از بین میبری! سهم مربوط به خودت را!
مهم نیست روشنفکرها و عاقلان در طول تاریخ چقدر آسمان و ریسمان به هم بافتهاند تا ثابت کنند بعضیها از بقیه برترند! حقیقت این است که در دنیایی که ما زندگی میکنیم همه برابر و یکساناند و هیچکسی بر هیچ موجود دیگری برتری ندارد. در دنیای واقعی برتری وجود ندارد. هر چه هست بودن است و زیستن و در این دنیای پر از زندگی، هر کسی سهمی خاص از زنده بودن و حیات را در اختیار دارد. سهمی که خاص اوست و فقط برای او کنار گذاشته شده است.
آنها که به تو میگویند باید مانند کسانی دیگر زندگی کنی، دارند به زبان بیزبانی به تو میگویند سهم خودت از زندگی را قربانی کن و از دست بده. آنها که به تو میگویند اگر مانند دیگران زندگی کنی بهتر و بینظیر میشوی، شک نکن که دارند دروغ میگویند، چرا که تو فقط تا وقتی خودت هستی بینظیر و یکتایی و زمانی که سعی کنی مانند دیگران شوی فقط به مدلی دست دوم و تکراری از او تبدیل میشوی. حتی اگر هم به فرض محال مثل او شوی، هرگز بینظیر نخواهی شد چون قبل از تو او بوده است و بینظیری را در آن شکل و شمایل از آنِ خود ساخته است.
علت اینکه هیچ دو موجودی در این عالم عینا شبیه یکدیگر نیستند هم فقط این بوده که شباهت کامل به معنای مرگ و نابودی است و در تفاوت و اختلاف است که شکلهای جدید حیات خلق و کامل میشوند. دنیا قرار نبوده که به سمت نابودی برود و برای همین است که هر نوع تلاش برای عین همسازی با مخالفت شدید طبیعت روبهرو شده و محکوم به نابودی میشود. درست به همین خاطر است که جفت شدن حیوانات همخون و فامیل باعث انقراض نسل و مرگ آن نژاد میشود و فرزندان موجودات غیرفامیل همیشه باهوشتر و سالمتر و برای بقا و ادامه نسل مناسبترند.
هر انسانی باید بپذیرد که به تنهایی یک موجود بینظیر با خصوصیات یکتا و بیمانند است. به همین خاطر اگر دانشآموزی احساس کرد که در شروع مطالعه برای خواندن و درک مطالب یک صفحه کتاب باید سه ساعت وقت صرف کند، نباید از طریق مقایسه خودش با دیگران احساس کمبود و نقص کند! باید به خود بگوید که تو همینی که هستی! موجود بینظیری که سرعت خواندنش یک صفحه در سه ساعت است. وقتی خودت را همینطوری که هستی بپذیری، آن وقتی میتوانی روی همین چیزهایی که داری بایستی و به پیش بروی. همه آنها که امروز جزو بزرگترین دانشمندان روی زمین هستند، روزی از همین نقطه شروع کردند. یعنی خودشان را همینطوری که هستند به عنوان موجودی بینظیر و کامل پذیرفتند و در جهت رسیدن به خواستهها و آرزوهای خود پیش رفتند. بزرگترین نوازندگان دنیای موسیقی در ابتدا حتی از نواختن یک نت معمولی هم عاجز بودند. خیلی آنها را بیاستعدادترین افراد میدانستند، اما چون برایشان نظر دیگران مهم نبود و خواستههای درونی خود را میشناختند و به یکتایی خود ایمان داشتند، در گذر زمان چنان شگفتی از خود آفریدند که دیگران را وادار به عقبنشینی ساختند.
هر انسانی برای اینکه استعدادهای منحصربهفرد وجودش را آشکار سازد و تواناییهای پنهان در باطن خویش را شکوفا سازد، نیاز دارد که بینظیر بودن و مانند نداشتن خودش را باور کند و از همه مهمتر به آن یقین یابد. فقط در این صورت است که فرد میتواند با اعتمادبهنفس کامل به پیش رود و شاهکار بیافریند و تواناییهای بیرقیب درونش را آشکار سازد.
موفقها کسانی هستند که به بینظیر بودن خودشان یقین دارند. این یقین و اعتماد به نفسِ صددرصد، اصلا غرور و تکبر نیست. آنها خود را تافته جدا بافتهای از هستی یا موجودی برتر از دیگران نمیدانند، بلکه بینظیر بودن تکتک موجودات عالم را باور دارند و هیچکس را شبیه و نظیر بقیه نمیدانند. درست به همین خاطر هم هست که به یکتا بودن و بیمانندی خودشان هم ایمان کامل دارند و به آن افتخار میکنند. موفقها بینظیرند چون بینظیر بودن خودشان را با تمام وجود درک کردهاند.
شما هم اگر میخواهید موفق باشید چارهای جز قبول بینظیری خود ندارید. از ما اگر بپرسند حاضریم به بیمانندی شما در هر لحظه از زندگیتان گواهی دهیم، اما از همه مهمتر این خود شمایید که باید آن را باور کنید.