هفت جا نفس خویش را حقیر دیدم...
اول ، وقتی دیدمش که به پستی تن می داد تا بلندی یابد.
دوم ، آن
گاه که در برابر از پاافتادگان ، می
پرید.
سوم ، آنگاه
که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را
برگزید.
چهارم ،
آن که گناهی مرتکب شد و با یادآوری این که دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند
، خود را دلداری
داد.
پنجم ، آنگاه
که از ناچاری ، تحمیل شده ای را پذیرفت و شکیبایی اش را ناشی از توانایی
دانست.
ششم ، آن
گاه که زشتی چهره ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب های خودش
بود.
هفتم ، آنگاه
که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت
پنداشت.
جبران خلیل
جبران