در میکده

در میکده ام چو من بسی اینجا هست 

می حاضر و من نبرده ام سویش دست 

باید امشب ببوسم این ساقی را! 

اکنون گویم ک نیستم بیخود و مست 

در میکده ام دگر کسی اینجا نیست  

واندر جامم دگر نمی صهبا نیست 

مجروحم و مستم و عسس میبردم 

مردی مددی اهل دلی آیا نیست!؟