-
چه دانستم که این سودا
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 20:08
چه دانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتیم در اندازد میان قلزم پر خون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فرو ریزد ز گردشهای گوناگون نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون شکافد نیز...
-
((دکتر علی شریعتی))
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 19:13
برای پرواز به آسمانها، منتظر نمان که عقابی نیرومند بیاید و از زمینت برگیرد و در آسمانهایت پرواز دهد. بکوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و بروید و بکوش تا اینهمه گوشت و پیه و استخوان سنگین را که چنین به زمین وفادارت کرده است، سبک کنی و از خویش بزدایی، آنگاه به جای خزیدن، خواهی پرید. در پرنده شدن خویش بکوش و این یعنی...
-
جبران خلیل جبران
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 18:42
پروردگارا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم. دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم. بینش ده تا تفاوت این دو را بفهمم. مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند.........
-
عید غدیر
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 18:24
تو آن عاشق ترین مردی که در تاریخ می گویند تو آن انسان نایابی که با فانوس می جویند تمام باغ ها در فصل لب های تو می خندند تمام ابرها در شط چشمان تو می مویند قناری های عاشق از گلوگاه تو می خوانند و قمری های سالک کو به کو راه تو می پویند تو آن رود زلالی صاف و روشن از ازل جاری که پاکی های عالم دست و رو را در تو می شویند به...
-
آسمان عشق
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 18:13
چنان مستم چنام مستم من امشب که از چنبر برون جستم من امشب چنان چیزی که در خاطر نیاید چنانستم چنانستم من امشب بجان با آسمان عشق رفتم بصورتگر در این پستم من امشب بشوی ای عقل دست خویش از من که در مجنون بپیوستم من امشب چو وا گشت او پی او می دویدم دمی از پای ننشستم من امشب.........