مراقب باشید، اینجا با دوربین کنترل می شود...

بسیار دیده ایم در فروشگاهها و مکان هایی که امکان تخلف وجود دارد دوربین های مدار بسته ای نصب شده و دائما همه ی حرکت ها و رفت و آمدها کنترل می شود تا کسانی که پا را از دایره ی قانون فراتر می نهند شناسایی شده و مجازات شوند.

خدای متعال نیز آنگاه که انسان را آفرید و او را بر روی زمین قرار داد تا جانشین او در این عالم باشد، آنچه را که برای رسیدن به آسایش و سعادت نیاز داشت در اختیار او قرار داد؛

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْ‌ضِ جَمِیعًا [بقره/29 ] او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید»

و در مقابل از او خواست تا به حدود و قوانینی که خداوند وضع کرده احترام گذاشته و آنها را مو به مو انجام دهد و در صورت مخالفت و عصیان مجازات هایی را برای او در نظر گرفت؛

 «وَمَن یَعْصِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارً‌ا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ [ نساء/14 ] و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند؛ و برای او مجازات خوارکننده‌ای است.»

از آنجا که خداوند خالق انسان است بهتر از هر کسی او را می شناسد و می داند که شیطان و نفس اماره تا آخرین لحظه ی حیات، انسان را وسوسه می کنند تا قوانین الهی را زیر پا گذاشته و از آنها عدول کند؛ لذا می فرماید که ما حتی وسوسه هایی را که در درون او می گذرد، می دانیم و به او نزدیکیم، تا شاید انسان از مقام ربوبی حضرت حق حیا کرده و نافرمانی خالق خویش را نکند؛

« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ  وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِ‌یدِ[ ق/16 ] و ما انسان را آفریده‌ایم و مى‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌کند، و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم.»

علاوه بر خدای متعال که شاهد همه ی اعمال ماست و از رگ گردن به ما نزدیکتر، دوربین ها و شاهدان دیگری نیز در قرآن ذکر شده که بطور خلاصه به بیان آنها می پردازیم. 

ادامه مطلب ...

الهی...

إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ وَ طَاعَتِی قَلِیلٌ وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرٌ وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَکَیْفَ حِیلَتِی یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ وَ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ وَ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ اغْفِرْ ذُنُوبِی کُلَّهَا بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خداى من،دلم در پرده‏ هاى ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستى گشته و عقلم مغلوب هواى نفسم شده و هواى نفسم بر من چیره آمده،طاعتم اندک،و نافرمانیم بسیار، و زبانم اقرارکننده به گناهان است،چاره من چیست اى پرده ‏پوش عیبها،اى داناى نهان‏ها،اى‏ برطرف ‏کننده غمها،همه گناهان مرا بیامرز،به احترام محمّد و خاندان محمّد،اى آمرزنده،اى آمرزنده،اى آمرزنده‏ به مهربانیت اى مهربان‏ترین مهربانان.

اللهم الرزقنا کربلا...

++++السلام علیک یا ابا عبدالله++++

ینی میشه منم ی روز برم کربلا...

شوهری نمونه حتی بدون پول...

زن و شوهر

خیلی مردها حقوق بالایی نمی گیرند که بخواهند برای همسرشان طلا و لباس های گران بخرند، خیلی از آقایان قد و بالای آنچنانی و هیکل آرنولدی ندارند، بسیاری از مردان، حتی از یک زیبایی نسبی هم برخوردار نیستند که بخواهند با یک نگاه دل خانمشان را ببرند، خیلی از داماد ها خانه ندارند، ماشین شخصی ندارند، مهندس نیستند، شاید شغل خیلی دهن پر کنی هم نداشته باشند، اما همسرانشان آنها را عاشقانه دوست دارند. خیلی از خانم ها مراسم عروسیشان آن چیزی که یک عمر منتظرش بودند نشد، هنوز هم همسرشان گردنبند برلیان به گردنشان ننداخته، خیلی از بانوان از خانواده همسرشان روی خوش ندیده اند و هنوز هم که اسمشان می آید موی بر اندامشان راست می شود، اما با این همه عاشقانه همسرشان را دوست دارند.

مادر بزرگ عزیزم که خدا همچنان سایه اش را بر سر ما نگه دارد ، حرف های جالبی می زند که شاید بعضی از آنها در نظرمان، مخصوصا در لحظه اول خیلی هم جالب نیست، اما بعد از گذشت چند صباح، مثل روز برایمان روشن می شود، یکی از آن حرف ها که وقتی می گفت فقط سرم را به نشانه احترام تکان دادم و اصلا باور نکردم ، اما در گذر زمان به آن رسیدم این بود: می زنم چه چه بلبل که بگذره خرم از پل! می گفت: مرد اگه هیچی نداشته باشه، حتی تو جیبش شپش ملق بزنه اما زبانش خوش باشه، سر زبون داشته باشه،خانمش که هیچی ، مادر زنش هم عاشقش می شه!

مردهای خوش سر زبان، همان هایی هستند که در اوج بی پولی و بی کاری و شاید هم مریضی و هزار بدبختی دیگر، بازهم لبخند می زنند، اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و برای همسرشان از آینده ای خوب و نزدیک حرف می زنند، حتی اگر خانمشان هم با آنها قهر کند، آنقدر چرب زبانی می کنند که مار هم از توی سوراخ بیرون می آید، چه برسه به خانم از قهر! 

ادامه مطلب ...

عسل و خربزه...

این لینکرو هم مطالعه کنید در صورت تمایل

http://www.beytoote.com/health/nutrition/nkhvrhay-traditional1-medicine.html

.....................................................

بعضی چیزها با هم تناقض داره...

مثل خوردن عسل و خربزه...

مثل چادری بودن همراه پوشیدن لباسهای ناجور و آرایش غلیظ...!

مثل رقص ! توی عروسی مختلط ! جلوی چشم همه با مانتو و روسری...!

مثل خوردن مشروب و خوندن نماز...

مثل استغفرالله گفتن و . . .

مثل . . .

بقیه به کنار! ، عسل و خربزه رو با هم نخورید !!!

***منبع***

.................................

+از نظر بضیا این موارد ینی حفظ تعادل و میانه روی در زندگی....!

خیلیم خوش میگذره...!

زندگیو ک نباید سخ گرفت آخه...!

اسلام خودش گفته ک میانه رو باشین ...!

ولی این قسمت قضیرو اشتباهی عوضی فهمیدن...!

البته کم و بیش خودمونم درگیر هستیم با این تضاد و تناقضات...!

ولی باید سعی در برطرف کردنشون کرد و سروسامانی بهشون داد تا کار دستمون ندادن...!

درجا نزنیم و یکمم رشد کنیم...!

با فضای مجازی چه کنیم؟

حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان :

فضای مجازی محل امتحان‌ها و تکلیف‌های جدید ماست؛ امتحاناتی که ماهیت متفاوتی نسبت به دیگر آزمایش‌های آدم‌ها، در قرون و اعصار گذشته ندارد، ولی متناسب با وضعیت انسان معاصر مختصات خاصی پیدا کرده است. همچون تمام امتحانات دنیا، نه می‌توان کاملاً آن را کنار گذاشت و نه می‌توان به راحتی از آسیب‌هایش در امان بود. همۀ دنیا همینطور است.

هدف تمام امتحانات الهی سنجش میزان عزم و ایمان انسان‌ها در مواجهۀ عقلانی با «هوای نفس و تمایلات بی‌ارزش» طبق دستورات دین است، که موجب رشد انسان‌ها و تعالی روحی آنها می‌شود. این‌بار نیز فضای مجازی با همۀ مختصات تازه‌ای که دارد و تغییرات گسترده‌ای که ایجاد کرده است، چیزی نیست جز زمینۀ جدیدی برای سنجش قدرت روحی انسان و بستر تازه‌ای برای تکالیف انسانی و دینی، که باید ببینیم چگونه از عهدۀ آنها برخواهیم آمد.
 
انسانی که از عقل و تجربه بیشتری نسبت به نسل‌های قبل برخوردار است و از امکانات بهتری برای زندگی بهره می‌برد، طبیعی است که با امتحانات جدید و پیچیده‌تری هم مواجه شود. مهم این است که ما بتوانیم در مواجهه با این عرصه، هوشمندانه و مسئولانه برخورد کنیم، و با نشان دادن قدرت معنوی خود محل تجلی حکمت خداوند متعال در خلقت انسان قرار گیریم.
علاوه بر آنکه اگر ما در آخرالزمان قرار گرفته باشیم، ممکن است این جزئی از شرایط امتحانات نهایی ما هم باشد. امتحانات نهایی دوران غیبت هم، دشواری‌های خاص خود را دارد. در امتحانات نهایی کمتر فرصت جبران است و غربالش شبیه قیامت است؛ خیلی‌ها می‌روند و خیلی‌ها می‌رویند.
اینکه ابزار و فناوری فضای مجازی، از کدام فرهنگ و تمدن سرچشمه گرفته و یا مهم‌تر از آن، اینکه چگونه جریان سلطه در حال سوءاستفاده از این ابزار است، مسئولیت ما را در مواجهه با این فضا کم نمی‌کند که هیچ، بیشتر هم می‌کند. فعلاً این ماییم و این امکاناتی که می‌تواند موجب شکست ما و یا برعکس شکست دشمنان ما بشود. ما باید ببینیم با امتحان الهی در مواجهه با این فضای جدید چگونه برخورد می‌کنیم؛ آیا محل تجلی قدرت خدا می‌شویم یا محل تجلی ضعف خودمان؟
 
بی‌تردید اگر خداوند توان رویارویی با چنین امتحانی را در ما نمی‌دید، چنین آزمونی را پیش روی ما قرار نمی‌داد.
بی‌تردید اگر توان رویارویی صحیح با این امتحان را نداشتیم، با چنین وضعیتی مواجه نمی‌شدیم و خداوند چنین آزمونی را پیش روی ما قرار نمی‌داد. فضای مجازی واقعاً مسئولیت ما را سنگین‌تر کرده است و می‌توانیم چند برابر پیشینیان ثواب ببریم و جهاد کنیم. همانطور که می‌توانیم چندین برابر دچار ضعف و معصیت شویم.
فضای مجازی فرصتی است برای آنکه میزان درک خود از حقایق ناب دینی را ارزیابی کنیم، و بخشی از درک خود را به دیگران منتقل کنیم. گاهی در جریان انتقال معرفت دینی خودمان به دیگران است که می‌فهمیم چقدر می‌فهمیم. و نیز فرصتی است برای اینکه بفهمیم چقدر عاشق دین خدا و اولیاء خدا هستیم و یا چقدر خودخواهیم و بی‌خیال خدمت به دین.
 
معلوم است که این فضا، هم خطرات جدیدی را برای ما به دنبال دارد، و هم امکانات جدیدی را برای رشد فردی و اجتماعی در اختیار ما قرار می‌دهد. اما نباید صرفاً منفعلانه برخورد کنیم؛ باید ضمن صیانت و محافظت از آنچه می‌خواهند از ما بگیرند، از فرصتهای این فضا استفاده کنیم. وقتی به فرصت‌های فضای مجازی نگاه می‌کنیم، به سهولت درمی‌یابیم چقدر جای این فناوری برای افزایش هدایت بشر و نجات انسان‌ها خالی بود، و... شاید این فرصت‌ها یکی از زمینه‌های پدید آمدن مقدمات ظهور باشد.
در مواجهه با تهدیدهای فضای مجازی دو اقدام اساسی لازم است؛ یکی آنکه تقوا را رعایت کنیم تا آلودگی‌های این فضا نَفَس ما را نگیرد؛ چون یکی از خصوصیات این فضا گسترش هرزگی است. و دیگر اینکه نظم و زمان‌بندی استفاده از این ابزار و حضور در فضای مجازی را نباید فراموش کنیم. زیرا یکی از خصوصیات این فضا هدررفتن و بی‌نظمی در زمان است و به دلیل آنکه هر لحظه در اختیار ماست، می‌تواند از سر کنجکاوی یا به هر دلیل دیگری نظم زندگی ما را بهم بزند.
امکان «دسترسی راحت و منظم به اطلاعات»، «پردازش و انتخاب دقیق نیازمندی‌ها»، «انتقال سریع و فراگیر آگاهی‌ها»، «تبلیغ موثر و مکرر ارزش‌ها»، و فواید فراوان دیگر در فضای مجازی، وظایف مؤمنان را در زمینۀ دعوت به حق و ترویج حق‌پرستی بسیار زیادتر کرده است. پیام‌های مظلوم انقلاب مقتدر ما منتظر جهانی شدن هستند؛ باید جهان تشنۀ دریافت پیام‌های انقلاب و اسلام ناب را دریافت.
 
در این میان، آنچه موجب تأسف فراوان است، تأمین نشدن زیرساخت‌ها و به سرانجام نرسیدن شبکۀ ملی فضای مجازی است که در حد یک فاجعۀ تأسف‌آور است. باید به حال و فرجام جامعه‌ای که برای ایجاد زیرساخت‌های مناسب و امن در فضای مجازی تلاش و اقدام فوری نمی‌کند گریست. نداشتن شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات مانند این است که صدا و سیما و مخابرات کشور را از دیگران و احیاناً دشمنان قرض بگیریم و به آنان وابسته باشیم. مثلاً در زمان جنگ، به دشمن خود بگوییم بخشی از مخابرات و برنامه‌های تلویزیون خود را برای استفادۀ ما اختصاص دهید.
انقلاب اسلامی از ابتدا با قدرت نرم به پیروزی رسیده و تداوم پیدا کرده است، و سخت‌افزار اینترنت به سهولت می‌تواند در خدمت نرم‌افزار انقلاب اسلامی ما قرار گیرد. حتی بیش از آنکه بتواند در خدمت ضد انقلاب قرار بگیرد، ذاتاً برای ما بیشتر می‌تواند مفید واقع شود.
منبع

کشتی دعا...

ب دریا رفتگان انتظار

خوب میدانند

ک همیشه و همه جا باید

ب کشتی دعا آماده ی طوفان ظهور باشند

چرا ک وعده ی خداوند نزدیک است

جمعه ی وصل...

مهدی جان !

ای گل زهرا !

هر صبح بیعتم را با تو تجدید می کنم تا جمعه فرا رسد ،

اما چون جمعه می آید و خورشید از مغرب به غروب می نشیند ،

دلم می شکند و می گریم .

ولی می دانم که دوباره باید عهدی محکم تر با تو ببندم .

یا قائم آل محمد !

می دانم که شب قریب است و وصال تو نزدیک من و همه عشاق راهت ،

همیشه دست به آسمانیم که خدا کند این جمعه ،

جمعه وصل باشد...

نذرنامه...

برات سوز اشکهای بر حسین (ع)...

همان است ک نذرنامه های انتظار

با آن پیوند خورده است...

نجات

با چشمه ی جوشان چشمهایی ک با قطره ی اشکی تر شده باشد

از مصائب حسین(ع)...

می توان تا منتها علیه سیرابی نجات رفت...

اشتیاق...

از جمله نشانه های اشتیاق انتظار!

اشکهای فراق است از حجت خدا ک غائب است...

فراموشی

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ

ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﯾﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯼ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺒﺮﯾﻤﺖ ﺁﺳﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪﺍﻥ

ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﯼ؟

ﮔﻔﺖ: ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ

ﮔﻔﺖ: ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟

ﮔﻔﺖ: ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿز رﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ

ﮔﻔﺖ: اﻧﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ

ﮔﻔﺖ: ﭼﻄﻮﺭ؟

ﮔﻔﺖ: ﺍﻧﮕﺎﺭ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺖ ﮐﺮﺩﻡ، ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﯽﮐﺸﯿﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ،

ﻗﺎﻣﺖ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﻗﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻨﯽ...

ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﯼ ﻓﮑﺮ ...

ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ

ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ؟

ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ

ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﺎﺩ...

منبعش همون پست پایینیه...

یاد مرگ

روزی فـرا مـی رسـد این جـسم مـن و تـو را به غسالـخانه می برند..


عزیزترین فرد زندگیت تو را تنها می گذراد و روانه ی خاکت می کـند..


روزی می رسد که دیگر دست مـن و تـو از دامان این دنیا کوتاه است 


و باید برای لحظه لحظه ی دقایقی که در دنیا گذراندیم جواب بدهیم..


خودت را برای روزی آماده کن که پیغمبر هم از خوفش گریه می کرد..


خدایا بر ما رحم کن...

دوستی رباتی...

یک دسته از آدم ها هستند که ترازویشان را توی دوستی در حال تعادل قرار داده اند. بی کوچکترین خطایی.
رباتی می شوند با برنامه ای عینا شبیه به خودت
و هیچ تلاش و خلاقیتی فراتر از این برنامه انجام نمی شود.
اس ام اس بزنی. اس ام اس می زنند.
زنگ بزنی. زنگ می زنند.
میس کال بیندازی. میس کال میندازند.
نامه بنویسی. نامه می نویسند.
بگویی :" دوستت دارم." می گویند:" دوستت دارم."
دعوا کنی. دعوا می کنند.
قهر کنی. قهر می کنند.
هدیه بدهی. هدیه می دهند.
خوشحال باشی. انرژی می دهند.
غمگین باشی. غمگین ترت می کنند.
جواب میس کال ندهی. جواب میس کالت را نمی دهند.
بعد یک جا چشم هایت را باز می کنی و می بینی بیشتر تو بودی که برای حفظ رابطه تلاش کرده بودی و طرف مقابلت تنها آینه ای در برابر تو بود. تو که خسته شوی. تو که کم انرژی شوی. تو که برای چند لحظه خودت را پشت اتفاقی پنهان کنی. تو که از اتفاق کوچک یا بزرگی دلخور شوی. تو که شلوغ شوی. می بینی آدم ها نیستند. رفته اند. شاید رفته اند تا ربات یکی دیگر شوند...

...

تنهایی را دوست دارم...

به شرط آنکه هر از گاهی ...

دوستی بیاید تا درباره ی آن با هم گپ بزنیم!

معرفی کتاب...

«چگونه عاقل تر شویم»

برای اینکه بدونیم تو زندگی، درست پیش می‌ریم یا نه،

تصمیم گیری‌هامون درسته یا نه،

به سعادت می‌رسیم یا نه،

فقط کافیه ببینیم چقدر از عقل‌مون استفاده می‌کنیم.

این کتاب به شما کمک می‌کنه بفهمین چقدر عاقلین و چطور می‌تونین عاقل تر بشین....

عکس جلد این کتاب رو در اینجا مشاهده نمایید

این کتاب توسط هیئت تحریریه پایگاه علمی فرهنگی محمد(ص)،

و بر اساس درس گفتارهایی از «مسعود بسیطی» به رشته تحریر درآمده است. 

 

Bullets نسخه اندرویدی کتاب

Bulletsفایل صوتی کتاب چگونه عاقل‌تر شویم

Bulletsاطلاعات ضروری برای خرید:

انتشارات بهار افشان

تلفن مرکز پخش: 09198413422  و   55578318-
-----------------------------
ی کتاب دیگه هم هست ک قبلا معرفی شده بود...
جلد دومش هم تو این سایت بود گفتم معرفی بشه واسه اونایی ک ندیده بودن پست مربوطرو...
کتاب غربت نصرت مراجعه

ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻇﻬﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ اﻡ ؟

ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻡ ؟
ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺁﺷﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ ؟
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺻﺒﺢ ﺟﻤﻌﻪ ﻡ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺩﻋﺎﯼ ﻧﺪﺑﻪ ﺭﻓﺘﻢ ؟
ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﻋﺎﯼ ﻋﻬﺪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﯿﻌﺖ ﮐﺮﺩﻡ ؟
ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ؟
ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ؟
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﺷﻤﺎ ﮐﺎﺭ ﺧﯿﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ؟
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ؟
ﺍﺯ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﻭﺭﯼ ﮐﺮﺩﻡ ؟
ﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻻﻑ ﻇﻬﻮﺭ ﺯﺩﻡ ﻭ . . .
ﺣﺘﯽ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . . .
ﺣﺘﯽ ﺳﻌﯽ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﮐﻢ ﮐﻨﻢ . . .
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺳﻌﯽ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﮐﻤﯽ ﺍﺯﺵ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﻡ . .
ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ‏( ﻋﺞ‏) ﻋﻤﻞ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ !
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ، ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻇﻬﻮﺭﺵ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ، ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺳﺮﺵ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ . . .

ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﻤﻠﻢ ﻫﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻢ.

تکراریه ولی در طی روز خیلیامون لمسش میکنیم و بهش فکر میکنیم

قـرار نبـوده چنیـن آشفتـه‌ و سردرگـم شویـم …

قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم…


قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی …


هر چه فکر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم
تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟


قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم،
از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم


بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند.


قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن،
طبقه روی طبقه برویم بالا


قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد
بی شک این همه کامپیوتر و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده …


تا به حال بیل زده‌اید؟
باغچه هرس کرده‌اید؟
آلبالو و انار چیده‌اید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.


این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،
برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.


قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم
و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.


من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه ‌زنده بودن مان.


قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.


قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.


قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم.


چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای
که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده !


آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا …

کشتی نجات...

در مورد ابا عبدالله علیه السلام مطرح شده مصباح الهدی و سفینه النجاه...

خیلی زیباست!

فانوس دریایی را دیده اید ک کنار ساحل میزنند برای اینکه کشتیها راه ساحل را گم نکنند؟

میگویند تو هم فانوس دریایی هستی

هم کشتی ک داری میروی...

عجب!

یعنی هم هدفی هم وسیله ی رفتن...


این متن رو هم از کلیپ صوتی صاحب عزا گوش کردم
کلا 12 قسمته...این شیش تا رو در صورت تمایل گوش کنید
تا باقیش رو هم بعدا بفرستم...

صاحب عزا 1
میقات 2
کیمیا 3
شاه نجات 4
حضور 5
کربلا 6