خوشا بر احوال افرادی که توفیق یابند خدمتگزار او باشند و آن پدر مهربان را به مردم حیرت زدهی آخرالزّمان - که هر روز بر اثر فتنهای از او دورتر میشوند - معرّفی کنند! اوصاف او را بگویند و نام او را بر سر زبان رانند. هر صبح و شام، چشم انتظار ظهور آن آرمان عدالت باشند.
آن مهربان، خود از خدا، برای ما خیرها میطلبد، خطاهای ما را نادیده میگیرد؛ نیازهای ما را میداند؛ راز دل ما را میشنود و از ما دستگیری میکند.
محال است ما را نصرت و یاری ندهد و دعای خیر مستجابش را از ما دریغ بدارد. هر توجّه ما به او، توجّه او را به ما دربردارد؛ همان توجّهی که تنها لحظهای بر «حُرّ» شد و از فرماندهی لشکر ابن زیاد، آزادمردی رستگار و جاودانه ساخت.
آیا فراموش کردهایم که «او» زنده است و نظارهگر ما؟
او در کوچهها و بازارهای ما رفت و آمد دارد. چه بسیار که او را میبینیم؛ امّا نمیشناسیم! بر فرشهای ما قدم میگذارد؛ به تشییع مردگان ما میآید؛ سخن ما را میشنود و اعمال ما را میبیند و سلاممان را پاسخ میگوید.
بیایید به وظایمان نسبت به «او» بیشتر عمل کنیم.
به عنوان پدر معنوی خویش، از او یاری و استعانت بجوییم تا گرههای زندگی ما به دست با کفایت آن پدر پُر مهر باز گردد و بدانیم که او نیز گرهی در زندگی خویش دارد که باز شدنش به دست او نیست؛ به دست خداست و اراده و خواستِ دعاییِ من و تو؛ همان گره غیبتی که به دست ما انسانها زده شده است که اگر باز شود، فرج او و ما با ظهور پُربرکتش به دست آمدنی است و سعادت و رستگاری، قلّهای فتح شدنی.
پس آن گونه باشیم که او دوست دارد و با توجّه به او استدعای ظهورش از خدا به همراه پارسایی و دینداری، زمینهی ظهورش را فراهم سازیم و از خدمتگزارانش باشیم تا لبخند رضایتی بر لبانش بنشانیم و مشمول دعای خیر حضرتش گردیم که نتیجهاش سعادت حقیقی و رستگاری جاودانهی ماست.
پروردگارا! ظهور مصلح موعود – همو که تمامی فرستادگان پیشینت نوید آمدنش را دادهاند – نزدیک بفرما و ما را از رهروان و یاران حضرتش قرار ده. طعم خوشبختی و سعادتمندی را بر ما بچشان و جان خستهمان را با آمدنش حیاتی جاودان ببخشای. ای مهربانترین مهربانان.